داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

سعدی هم شیطونی بوده ها!

خودمونیم سعدی هم شیطون بوده ها، با دوستاش میرفتن دور همی، یواشکی طرفشو دید میزده نمونش:

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا نگویند (ندانند) رقیبان که تو منظور منی

احتمالا دست جمعی با هم کلاسی های مکتب خونشون رفته بودن قهوه خونه طرفم جلوش نشسته بوده که هی چپ و راست و نگاه میکرده. بعدشم به دختر پیشنهاد داده دختره با کیفی جزوه ای چیزی زده تو سرش که گفته:

چون دل آرام میزند شمشیر، سر ببازیم و رخ مگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم

اخی

دوستاش بچه مایه بودن میخواستن مخ طرف و بزنن. تازه دختره هم از اینایی بوده که همین که پاش به مکتب خونه رسیده چشم مامان باباشو دور دیده به ابروهاش دست زده که گفته:


خود کشته ی ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنی ام باز بفرمای به ابروی

بعد دوستاش اومدن نصیحتش کردن گفتن بابا این دختره به دردت نمیخوره که سعدی گفته:

دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد
میباید این نصیحت کردن به دل ستانان

و یکی رو واسطه میکنه که بره و با دختره حرف بزنه که دختره میگه نه شوهر من باید سمند داشته باشه (اشتباه نگیرد سمند یه نوع اسب) و خونه دوبلکس با طویله اختصاصی و حوض سرپوشیده

خلاصه از اونجایی که از شعر و هنر و ادب و... پول در نمیاد سعدی شکست عشقی خورده معتاد شده افتاده زندان ولی هنوزم عاشق طرف بوده و تو زندان این شعرو میگه:

باور مکن که من دست از دامنت بدارم
زنجیر نگسلاند پیوند مهربانان

دختره هم با یه پسری که باباش نمایشگاه اسب و الاغ فروشی داشته خودشم تا سوم ابتدایی درس خونده بود ازدواج کرده الانم ۳تا بچه دارن و خوش و خرم دارن زندگیشونو میکنن...

چیه؟ انتظار داشتین بگم دختره بدبختو سیاه بخت میشه بعد یاد اون روزا میوفته و آهنگ گروه سون هم زیر صدا پخش میشه؟؟؟ مگه فیلم فارسیه؟؟؟ این حقیقته زندگیه سعدی یعنی باور نکردین؟؟؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
نیلوفر 313 پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 http://labkhand-r.blogfa.com

مگه سعدی دل نداشته؟؟؟؟؟؟
ولی خب قشنگی شعراشم به همین موضوع من که عاااااشق شعراشم
مخصوصا این بیت:
دررفتن جان از بدن گویند هرنوعی سخن/من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

به به

حوا پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:18

بیا..پای سعدی رو هم به اینجا بازکرد..خجالت نمیکشی؟؟آخه دیگه به اون چیکارداری؟؟

خجالت چی هست حالا؟؟؟

حوا پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:34

همونی که وقتی آدم یه کاربدی انجام میدن میکشن..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد