داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

دستشویی پارک !!

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم…

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!

نظرات 6 + ارسال نظر
negar دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 17:08 http://negar70.mihanblog.com/

خیـــــــــــــــــــــــلی قشنگ بود...

ژینوس دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 18:09 http://zhinoos.blogsky.com

هه هه خیلی باحال بود!!!!

MojtabaMax سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 http://nicemax.blogsky.com

سلام وای دمت گرم عالی بود کلی خندیدم

فاطیشی! سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 http://fateme.blogsky.com

خییییییییلی باحال بود!

نیلوفر سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 19:52

قشنگ بود

فریبا پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:02

خیلی باحال بود........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد