داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

آخرین قیمت محصولات اپل

آی‌پد مینی

 

Wi-Fi

32 گیگابایت: 1.570.000 تومان

 

 

آیفون 5

 

16 گیگابایت: 2.490.000 تومان

32 گیگابایت: 2.940.000 تومان (سفید)

32 گیگابایت: 2.970.000 تومان (مشکی)

64 گیگابایت: 3.280.000 تومان

 

آیفون 4S

 

16 گیگابایت: 1.920.000 تومان

32 گیگابایت: 2.120.000 تومان (مشکی)

32 گیگابایت: 2.420.000 تومان (سفید)

64 گیگابایت: 2.710.000 تومان

 

آی‌پد جدید

سلولار

16 گیگابایت: 1.880.000 تومان

32 گیگابایت: 2.250.000 تومان

64 گیگابایت: 2.380.000 تومان

Wi-Fi

16 گیگابایت: 1.550.000 تومان

32 گیگابایت: 1.890.000 تومان

64 گیگابایت: 2.190.000 تومان

 

 

آی‌پد نسل چهارم

Wi-Fi

16 گیگابایت: 1.540.000 تومان

سوگلیِ سوگلی‌ های ناصرالدین شاه! +عکس

فاطمه ملقب به انیس‌الدوله همسر مورد علاقه و سوگلی حرم‌سرای ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران بود.

فاطمه، دختر نورمحمد نامی، در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی می‌گذراند. عمویش صفر و عمه‌اش نسا نام داشتند. او دو برادر دیگر هم به نام‌های حبیب‌الله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظم‌السلطنه و معظم‌الدوله مفتخر شدند.

آشنایی ناصرالدین شاه و انیس‌الدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد. در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را می‌بیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان می‌یابد و با خود به تهران می‌آورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده می‌شود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیس‌الدوله سپرده می‌شود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا می‌کند.

سوگلی سوگلی‌های ناصرالدین شاه! +عکس


انیس‌الدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدین‌شاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناس‌ها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود!!

او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشراف‌زاده روسی و مراسم غربی در جریان خوش‌آمدگویی از آن‌ها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدین‌شاه انیس‌الدوله را به تهران برگرداند. ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیس‌الدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیس‌الدوله را به تهران بازگرداند.

داستان طنزحکایت داماد و مادر زن : طنز

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.

یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت» !!

طریقه فحاشی افراد مختلف : طنز

@ یک وکیل مجلس این طور فحش می دهد:

احمق بی قانون، کودن، بی اعتبارنامه، تو از مصونیت اخلاقی خود سوء استفاده کرده ای. بدترکیب، قیافه
کبود. دیگر اعتماد من از تو سلب شد. دیگر دوستی من و تو وخیم گردید. مرده شور آن صدای زنگوله مانندت
را ببرد. یک جلسه دیگر اگر جلوی چشمم بیایی استیضاحت می کنم !

@ یک افسر این طور فحاشی می کند:

زنیکه بی انضباط. ای توپ، ای مسلسل، شمشیر توی فرق سرت بخورد، یابوی بی رکاب. آجر نظامی
توی سرت بخورد. یغلبی ، چخماق ، الهی توی صف مرده ها بری !

@ یک کارمند اداره می گوید:

خفه شو، پرونده ناقص، دون اشل، الهی اسمت جزو مراسلات فوت شدگان به آن دنیا ارسال شود، الهی
در قبرستان برای همیشه بایگانی شوی، لامذهب، بی دین، مدیرکل! الهی از این دنیا اخراج بشی!

@ یک درشکه چی :

تف برویت، کپی اوغلی. حیوون علیشاه، مگر اینجا طویله است؟ لامروت مثل خیابان سنگفرش می ماند!
آقا می گیرم سوتت می کنم که دو کورس اونطرف تر
بیایی پایین، رنگش مثل پهن می ماند!

@ یک خیاط:

ای بی قواره، بد برش، بی آستر. به خدا چاک دهنت را می دوزم. گوشهایت را قیچی
می کنم .
مرده شور صورت آبله ای سوزن سوزنیت را ببره، در عالم رفاقت صد دفعه ترا پرو کردم اما باز هم ناصاف از
آب درآمدی. خوبه، بسه دیگه، جلوی حرفهایت را درز بگیر… باشه، باشه این بود اجرت. بیست سانتیمتر
دوستی من که حالا با دو ذرع و سه چارک قد، قلب مرا بشکافی؟

@ یک بازاری محتکر:

دِهه… چک بی محل را تماشا کن. سفته سوخت شده را ببین. دلال مظلمه را بپا ! مردیکه، پنجاه و سه
پارچه آبادی که دارم توی سرت بخوره، الهی زیر ماشین بیوک بری، خیر ندیده بی اعتبار. تف تمام مستاجرینم به ریش پدرت، درد و بلای سرقفلی هام
بخوره توی کاسه سرت. محتکر حماقت و لجاجت! برو حجره ات را تخته کن عمو

زن هم زنای قدیم :طنز

زن هم زنای قدیم
صبح ساعت 5
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها
میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.

صبح ساعت 6
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را
باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا
از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است

صبح ساعت 7
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا
دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

صبح ساعت 11
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و در با دست در حال
بررسی جوش های روی کمرش است

ظهر ساعت 12
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های
جدید جهت چیز صحبت می‌کند

ادامه مطلب ...

رانندگی خانـم ها ! …پرسش و پاسخ تستی : طنز

پرسش : اگر یک خانوم مشغول رانندگی باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بریده و نمی گیرد چکار می کند ؟!
الف ) قبل از اینکه هیچ حادثه ای روی دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهی دیار باقی می شود
قاف ) سعی می کند یک ایستگاه اتوبوس پیدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ایستگاه آن را نگه دارد
ذال ) در همان حال با همسرش تماس می گیرد و از او کمک می خواهد
نون ) سفره ابوالفضل نذر می کند که زنده بماند

پرسش : هنگامی که یک خانم راهنمای سمت چپ خودرواش را می زند ، این به چه معناست ؟!
الف ) یعنی می خواهد به سمت راست برود
قاف ) یعنی می خواهد شیشه سمت چپ خودرواش را پایین بیاورد
ذال ) یعنی می خواهد پشت فرمان موبایلش را درآورد و با همسرش تماس بگیرد
نون ) یعنی می خواسته برف پاک کن را بزند

پرسش : اگر یک خانوم در حین رانندگی بخواهد از بین دو خودروی در حال حرکت عبور کند چکار می کند ؟!
الف ) بعد از از بیخ کندن آینه بغل جفت خودرو ها از بینشان عبور می کند
قاف ) اول به خودروی سمت راست می کوبد بعد به خودروی سمت چپ سپس با همسرش

تماس می گیردذال ) ابتدا جوری به خودروی سمت راست می زند که او منحرف شود و به خودروی سمت چپ برخورد کند سپس از روی دو خودرو عبور می کند
ادامه مطلب ...

مصیبت نامه پسر بودن : طنز

-پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

2-پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

3-پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

4-پسر بودن یعنی کادو خریدن برا …

5-پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنکک زدن

6-پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی

7-پسر بودن یعنی پس کی دفتر چه اماده به خدمت میگیری

8-پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن

9-پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خواستگاری

10-پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن

11-پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

12-پسربودن یعنی چرا کار نمیکنی جون بکن دیگه

13-پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که…

پسر بودنم عالمی داره واسه خودش پسرا میفهمن من چی میگم...



10دلیلی که خدا زن را آفرید/طنز

10دلیلی که خدا زن را آفرید
10 – خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
۹ – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.
۸ – خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
۷ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. …
6 – خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

5 – خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره
4 – خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره
3 – خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره
2 – همونطور که در انجیل آمد ه است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند
و سرانجام دلیل شماره یک
1 – خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم …


اشکال نداره آقایونم بخندن  خدا گفته دیگه...

ناسلامتی تولد دیگه ...بخند بابا...

مردیکه خرس گنده خجالت نمی کشه !!از این جذاب تر نبود؟؟ طنز

مردیکه خرس گنده خجالت نمی کشه !!از این جذاب تر نبود؟؟


مناجات نامه طنز

خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی، اگه بدی پس می گیری، پس گرفتی دادی، پس گرفتی بعدا می خوای بدی، اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه خداجون سرتو درد نیارم به خاطر همه شکر



بابا تولده ها!!!!!

فرهنگ اصطلاحات جدید درپیتی کوچه و بازار قسمت اول: طنز

- هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!
گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش را در شهر گزارده(همون دهاتی) ولی ما امروزه به رانندگانی که چراغ قرمز را رد میکنند، رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یادآوری خاطره حنابندان مادر بزرگشان بوق های ممتد میزنند ،رانندگانی که بسیار خرکی می رانند ، عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوند و یا صف اتوبوس را رعایت نمیکنند ،بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب می کنند و کسانی که موقع راه رفتن پای دیگران را لگد میکنند می گوییم : هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!

2-خفه شو آشغال عوضی بی شعور!
غیر ممکن است شما دختر باشید و تا به حال این جمله را نگفته باشید چون غیر ممکن است که تا به حال هیچ پسری به شما تیکه ننداخته باشد.در هر صورت تجربه نشان داده است دخترانی که اینگونه فحش های رکیک را می دهند در بین پسران طرفداران بیشتری دارند! پس دفعه بعدی که یک نفر در خیابان به شما چیزی گفت به جای به کار بردن این جمله رکیک خیلی راحت بگویید مزاحم نشو آقا من شوهر (ویا نامزد و یا هر کلمه مشابه دیگری) دارم.

ادامه مطلب ...

تعبیر خواب پریشان یارانه ها : طنز

روزی یکی از مریدان پریشان حال ،به نزد شیخ آمد

و عرض کرد : یا شیخ خوابی دیدم بس ناگوار!

فرمود: بنال ببینم تعبیرش چه بُود ؟

گفت : خواب مردمانی دیدم که از تنشان گوشت همی کندند و گوشت را به دهانشان همی گذاردند.

رنگ از رخسار شیخ پرید ، فرمود : به گمانم زمان پرداخت یارانه ها رسیده



تولدم مبارک

ازطرف خود وبلاگ به خودش


کیک دیگه


اینم یه کیک دیگه واسه تولد 1سالگی وبلاگ خودمون