داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

گمان بد (افسانه‌ی کوچک چینی)


روستایی مردی تبر خویش گم کرد. بدگمان شد که مگر پسر همسایه دزدیده است و به مراقبت او پرداخت. در رفتار و لحن کلامش همه حالتی عجیب یافت؛ چیزی که گواهی می‌داد که دزدِ تبر اوست.
اندکی بعد، روستایی تبرش را بازیافت، مگر آخرین باری که به آوردن هیمه رفته بود، تبر در کوه بر جای مانده بود.
چون بار دیگر به مراقبت پسر همسایه پرداخت، در رفتار و کلام او هیچ چیز عجیبی نیافت؛ هیچ چیز گواهی نمی‌داد که دزد تبر اوست!


برگرفته از کتاب:
شاملو، احمد؛ مجموعه‌ی آثار، دفتر سوم: ترجمه‌ی قصه و داستان‌های کوتاه؛ چاپ سوم؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه 1387.‏

شاهدخت

وُلف دیتریش شنوره [*]

یک قفس؛ برو بالا، بیا پایین، آن تو یکی لنگ لنگان راه می‌رود، برو بالا، بیا پایین؛ پشم ریخته، پوست کنده شده: کفتار. اوف! چه بویی می‌دهد. بیچاره چه آبی از چشمش می‌ریزد. با نگاهی چنین کبره بسته اصلاً چه طور می‌شود چیزی دید؟ 
‏حالا به طرف میله‌ها می‌آید، نفس طاعونی‌اش به مشامم می‌خورد. 
«حرفم را باور می‌کنید؟»
‏محکم می‌گویم: «کلمه به کلمه.» 
‏پنجه‌هایش را می‌گذارد روی پوزه: «در اصل من جادو شده‌ام.»
«چه حرف‌ها! راستی راستی جادو شده‌اید؟» 
‏سر تکان می‌دهد: «چون در واقع...»
‏غمگین می‌دمد: «من یک شاهدخت هستم.»
‏می‌گویم: «بله، اما به خاطر خدا! کسی نمی‌تواند کمکی به شما بکند؟»
‏پچپچه می‌کند: «چرا، موضوع این است که یکی باید مرا دعوت بکند.»
حساب آذوقه‌ام را می‌کنم؛ می‌شود کاری کرد. 
«بعد دیگر شما واقعاً دگردیسی پیدا می‌کنید؟» «قسم می‌خورم.»
‏می‌گویم: «خوب باشد. پس امروز قهوه میهمان من.»
‏می‌روم منزل و لباسم را عوض می‌کنم. قهوه درست می‌کنم و میز را می‌چینم. چند شاخه گل رز از باغ در گلدان می‌گذارم، قوطی کورند بیف[**] را هم تقدیم می‌کنم، حالا می‌تواند بیاید. 
درست سر ساعت چهار زنگ به صدا درمی‌آید. باز می‌کنم، کفتار است. 
‏شرم زده می‌گوید: «سلام، می‌بینید که آمدم.»
‏دستم را به طرفش دراز می‌کنم و می‌رویم به طرف میز. اشک از چهره پرپشمش جاری است. «گُل...» آه می‌کشد: «ای وای! ای وای!»
می‌گویم: «بفرمایید خواهش می‌کنم. بنشینید، دست برسانید.»
‏شرم‌زده می‌نشیند و در حالی که آب دهانش راه افتاده است به نانش ‏کره می‌مالد. 
‏سر تکان می‌دهم: «نوش جان.»
‏می‌جود، تنه‌اش را می‌اندازد جلو و می‌گوید: «ممنون.»
‏این طور که او می‌بلعد، می‌شود آدم ترس برش دارد. نان روی نان است که ناپدید می‌شود؛ قوطی کورند بیف هم خالی است. در این فاصله با ملچ و ملوچ قهوه را هورت می‌کشد و زمانی اجازه می‌دهد برایش قهوه‌ی تازه بریزم که باقی مانده را لیسیده باشد. 
‏می‌پرسم: «ها؟ خوشمزه است؟»
‏آروغ زنان نفس نفس می‌زند: «خیلی.» اما بعد ناآرام می‌شود. می‌پرسم: «چی شده؟»
‏چند بار سر بلند می‌کند و نگاهش را به پایین می‌آورد. پوستش بوی مُردار می‌دهد، کنه‌های قرمز روی لکه‌های گرِ پشتِ گوشش می‌خزند. 
به او دل و جرئت می‌دهم: « ها؟ »
هق هق می‌زند: « من به شما دروغ گفتم.» با صدایی گرفته خرخر می‌کند و با بیچارگی دسته گل رُز را لای چنگالش می‌پیچاند و می‌گوید:
«من – من شاهدخت نیستم.»
می‌گویم: «عیبی ندارد. مدت‌ها بود می‌دانستم.»

------------------------------------------
* wolfdietrich Schnurre ، نویسنده‌ی آلمانی (1920-1989).
** cornedbeef

برگرفته از کتاب:والزر، روبرت - بکر، یورگن و ...؛ داستانک‌ها؛ برگردان ناصر غیاثی؛ چاپ نخست؛ تهران: نشر ثالث 1388.

رویارویی با رنج

سخنی از این داستان: « قانون مرگ برای هیچ موجود زنده‌ای، جاودانگی قائل نیست.»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در زمان بودا، زنی به نام کیساگوتامی از مرگ تنها فرزندش رنج می‌برد. او که نمی‌توانست مرگ فرزندش را بپذیرد، به این سو و آن سو می‌دوید و به‌دنبال دارویی می‌گشت تا زندگی را به او بازگرداند و بودا گفت چنین دارویی نزد اوست. 
کیساگوتامی نزد بودا رفت، با او بیعت کرد و پرسید: «آیا شما می‌توانید دارویی بسازید که فرزندم را دوباره زنده کند؟»
بودا گفت: «من این دارو را می‌شناسم، اما برای اینکه آن‌را بسازم به موادی احتیاج دارم.»
زن که آرام گرفته بود پرسید: «به چه موادی نیاز دارید؟»
بودا گفت: «برایم یک مشت دانه‌ی خردل بیاور.»
زن قول داد که برای بودا یک مشت دانه‌ی خردل بیاورد، اما هنگام ترک محضرش، بودا اضافه کرد: «من دانه‌ی خردلی می‌خواهم که از خانواده‌ای تهیه شده باشد که در آن، هیچ همسر، پدر و مادر یا خدمتکاری نمُرده باشد.»
زن قبول کرد و از این خانه به آن خانه در جستجوی دانه‌ی خردل راه افتاد. تمام خانواده‌ها مایل به کمک به او بودند، اما وقتی کیساگوتامی سؤال می‌کرد که آیا در این خانواده کسی مره است یا خیر، نتوانست خانه‌ای بیابد که مرگ به آن راه نیافته باشد؛ در یک خانه دختر در خانه‌ی دیگر خدمتکار، در دیگری شوهر یا پدر و مادر مرده بودند. کیساگوتامی نمی‌توانست خانه‌ای را پیدا کند که مصیبت مرگ به آن راه نیافته باشد. وقتی دید در اندوه خود تنها نیست، از پیکر بی‌جان فرزند دل کند و نزد بودا بازگشت. بودا با همدردی بسیار گفت: «فکر می‌کردی تنها تو پسرت را از دست داده‌ای. قانون مرگ برای هیچ موجود زنده‌ای، جاودانگی قائل نیست.»


برگرفته از کتاب:
لاما، دالایی و کاتلر، هوارد. سی؛ هنر شادمانگی: گامی به‌سوی صلح درون و صلح برون؛ چاپ سوم؛ تهران: قطره، ۱۳۸۷.

افسانه‌ای که دزدان تعریف می‌کنند

روایت می‌کنند زمانی که استاد با حواریون از بیابان می‌گذشت، شب فرا رسید. استاد گفت: «پیئترو حالا چه کار کنیم؟»
پیئترو گفت: «اون پائین یک گله است. با من بیائید!»
آهسته آهسته، یکی پس از دیگری به گله رسیدند.
«شکر بر خدا و درود بر مریم! می‌تونید برای امشب پناه‌مون بدید؟ زائرین بینوای خسته هستیم و از گرسنگی هلاک!»
مباشر و چوپان‌هاش گفتند: «شکر بر خدا و درود بر مریم!»
اما از جاشون تکون نخوردند و داشتند خمیر رو روی تخته پهن می‌کردند و فکر کردند که اگر این سیزده نفرو به خوردن تعارف کنند، خودشون همه گرسنه می‌مونند. پس گفتند: «کاهدانی اون‌جاست. برین بخوابین.»
استاد بینوا و حواریون، خودشونو جمع و جور کردند و صم و بکم رفتند تا بخوابند. تازه به خواب رفته بودند که سر و صدای چند تا دزد که از راه رسیده بودند، به گوش‌شون خورد: «کسی از جاش تکون نخوره!» و التماس و صدای کتک و صدای دویدن مباشر و شاگردها که به دشت پا به فرار می‌گذاشتند، شنیده شد.
وقتی که دزدها پیروز میدان شدند، گله‌رو چپاول کردند و بعد، سری به کاهدونی زدند: «همه بی‌حرکت! کی اون‌جاست؟»
پیئترو گفت: «سیزده زائر بینوای خسته و مرده.»
«که این‌طوره، پس بیائید. خمیر روی تخته است. دست‌نخورده‌یِ دست‌نخورده. به کوری چشم این گله‌دارها، خودتونو سیر کنید که ما باید بریم دنبال کارمون!»
اون طفلکی‌ها از اون‌جایی که گرسنه بودند، با همین یه تعارف به‌طرف تخته دویدند و پیئترو گفت: «خدا پدر این دزدارو بیامرزه که بهتر از ثروتمندها به فکر گداگشنه‌ها هستن.»
حواریون گفتند: «خدا پدرشونو بیامرزه!» و شام جانانه‌ای خوردند.


برگرفته از کتاب:
کالوینو، ایتالو؛ افسانه‌های ایتالیایی؛ برگردان محسن ابراهیم؛ چاپ نخست؛ تهران: مرکز 1389.

برای کاهش وزن از این دو کمک بگیرید

پژوهشگران دریافتند مصرف پیاز، چای سبز و عصاره برگ زیتون می تواند به مبارزه با چاقی و بیماری های مرتبط با اضافه وزن مانند بیماری قلبی، دیابت، کبد چرب کمک کند.

مصرف این مواد می تواند به هنگامی که فرد از رژیم غذایی پرچرب و دارای کربوهیدارت بالا استفاده می کند نیز موثر واقع شود.

محققان دانشگاه کوئینزلند جنوبی یک سری از غذاها را بر روی موش هایی که تحت رژیم غذایی ناسالم قندی و چرب قرار داشتند آزمایش کردند.

به گزارش دیلی تلگراف، این دانشمندان دریافتند غذاهای خاصی به پیشگیری از رشد سلول های التهابی در بالشتک های چربی بدن حیوان منجر می شود. این بالشتک ها در شکم قرار دارند و چربی را از جریان خون می گیرد و ذخیره می کند.

موش هایی که به آنها پیاز، چای سبز ،عصاره برگ زیتون ، هویج بنفش و دانه های چیا( دانه هایی از خانواده نعنا ) داده می شد دچار کاهش تعداد سلول های چربی شدند و با وجود ادامه رژیم غذایی نامناسب وزنشان تا پایان تحقیق کاهش می یافت.

پژوهشگران دریافتند عملکرد کبد و قلب در این جوندگان بهتر شد.

این دانشمندان می گویند پیام اصلی این پژوهش این است که به جای کمتر خوردن باید غذای مناسب و بهتری مصرف کرد.

پیاز و عصاره برگ زیتون دارای فلاونید خاصی موسوم به روتین هستند که در سیب و چای نیز وجود دارد.

نتایج این تحقیقات در نشریه تغذیه و زیست فناوری دارویی منتشر شده است.

بهترین زمان ازدواج برای من چه وقتی است؟

درباره سن ازدواج دو نکته را باید در نظر داشته باشیم.اول این که ازدواج در مقطع جوانی اتفاق بیفتد. این مقطع از ۱۸ سالگی شروع می شود و تا ۳۰سالگی ادامه دارد. بنابراین ازدواج کردن خارج از این دو بازه زمانی ازدواجی زودهنگام یا دیرهنگام است که هر کدام معایبی دارند. ازدواج در سن کمتر از ۱۸ سال اگرچه همراه با شور و اشتیاق زیادی است اما فاقد پختگی و تجربه است و ازدواج بالای ۳۰ سال هم اگرچه جنبه عقلانی پررنگ تری دارد اما شور و شوق و انعطاف پذیری در آن کمرنگ تر است.

ادامه مطلب ...

عکسی که با دیدن آن بسیار متاثر می شوید

خیلی زیاد درگیر روزمرگی زندگی شده ایم. اما اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به این عکس طول می کشد. این مدت کم ارزش بغض و کینه و دشمنی با همدیگر را دارد؟ بهتر نیست از فرصت کم برای مهربانی با همدیگر استفاده کنیم؟

توصیه برایان دایسون برای داشتن زندگی خوب

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید.

جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.

آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان.

توپ لاستیکی همان کارتان است.کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد

بلیت لاتاری

مرد پارسایی ناگهان تمام ثروتش را از دست داد و چون می‌دانست خدا به او کمک می‌کند و نوع کمک هم برای خدا فرقی نمی‌کند، شروع به دعا و درخواست کرد:
- خدایا، کمکم کن در لاتاری برنده شوم.
سال‌ها و سال‌ها دعا کرد، ولی همچنان فقیر بود. تا اینکه از دنیا رفت... و چون مرد بسیار مؤمن و متدینی بود، یکسر به بهشت رفت. اما وقتی به بهشت رسید، حاضر نشد وارد بهشت شود و گفت یک عمر بر طبق آموخته‌ها مذهبی خود زیست، درحالی‌که خدا هرگز کاری نکرد که او در لاتاری برنده شود. او با دلسردی به خدا گفت:
- تمام وعده‌هایی که به من دادی، دروغ بود!
خداوند به او پاسخ داد:
- من همیشه حاضر بودم به تو کمک کنم تا برنده شوی. اما هرقدر هم که می‌خواستم کمکت کنم، تو هرگز حتی یک بلیت لاتاری هم نخریدی!


برگرفته از کتاب:
کوئیلو، پائولو؛ مکتوب؛ برگردان سوسن اردکانی؛ چاپ چهارم؛ تهران: نگارستان کتاب 1389.

تاثیر باور نکردنی ۷ میوه بر پوست صورت

این روزها تب استفاده از انواع ماسکهای زیبایی در میان خانمها و حتی برخی آقایان به شدت افزایش یافته است اما جالب است بدانید که چون ماسکهای صورت موجود در بازار مطابق با نیاز نوع پوست هر فرد ساخته نمیشوند ممکن است استفاده از آنها برای فرد زیانآور باشد بنابراین متخصصان پوست درباره عوارض استفاده از این ماسکها در پوستهای گوناگون هشدار میدهند….

 

دکتر حبیب انصارین، متخصص پوست و مو و عضو هیات علمیدانشگاه علوم پزشکی ایران میگوید: «متخصصان پوست گاهی به صورت تجربی و گاه به روش علمیفرمولاسیون مناسب پوست فرد را تجویز میکنند اما فرمولاسیونماسکهای تجاری موجود در بازار ممکن است نه تنها برای پوست فرد مناسب نبوده بلکه آثار منفی به بار آورد.» وی در ادامه میافزاید: «برای مثال چنانچه پوست فردی خشک باشد و از دارویی حاوی الکل استفاده کند پوستش تحریک شده و حساستر میشود. بنابراین شما که پوستی شاداب و با طراوت میخواهید و در این راه تا به حال پول فراوانی خرج کردهاید اما آنطور که انتظار داشتهاید نتیجه نگرفتهاید،

بهتر است پول و وقتتان را بیش از این بیهوده هدر ندهید.

یادتان باشد که همیشه گرانترین و پرهزینه ترین راه بهترین راه نیست! بهترین، کمخطرترین و مقرون به صرفهترین ماسکها، در واقع همان ماسکهای متشکل از آبمیوهها، پوست میوهها یا بافت آنها هستند که در منزل میتوان به راحتی آنها را تهیه و از آنها استفاده کرد اما اولین قدم این است که پوست خود را بشناسید تا بتوانید ماسکی مناسب برای پوست خود تهیه کنید.» حال که پوست خود را شناختهاید شما را با طرز تهیه چند ماسک مفید آشنا میکنیم. (این ماسکها حتی اگر مفید واقع نشوند ضرری ندارند؛ امتحان کنید!)


ماسک خرما

یک عدد خیار با پوست، یک تکه سیبزمینی خام با پوست، یک قاشق غذاخوری جوانه ماش، دو قاشق غذاخوری ماست پرچرب و یک عدد خرمای بدون هسته را با هم در مخلوط کن بریزید. بعد بگذارید به مدت ۱۰ دقیقه ماسک روی صورت بماند و سپس با آب ملایم بشویید. (توجه داشته باشید این ماسک به علت گرمیخرما میتواند در بعضی افراد ایجاد حساسیت کند. (این ماسک یک التیامدهنده موثر است و افرادی که پوست چرب دارند میتوانند از این ماسک یک تا دوبار در ماه استفاده کنند.)


ماسک آناناس

یک آناناس رسیده را پوست بکنید و در مخلوط کن بریزید تا به صورت مخلوط غلیظی در بیاید. سپس به همان اندازه الکل اتیلیک و یک لیوان روغن آفتابگردان به آن بیفزایید. حال روزی یک بار، هر بار ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، این مخلوط را به صورت ماسک روی صورت خود قرار دهید و سپس با آب سرد بشویید. این ماسک تأثیر جالبی بر جوشهای غرور به ویژه گلولههای چربی زیر پوستی دارد.


ماسک هلو

یکی از بهترین ماسکهای زیبایی را میتوانید از هلو تهیه کنید. کافی است سه یا چهار هلوی تازه را بشویید و هسته آنها را خارج کنید. (لازم نیست پوست هلوها را بکنید.) هلوها را له کنید و با یک زرده تخممرغ و یک قاشق غذاخوری پودر جوانه گندم کاملا مخلوط کنید و روی پوست صورت بمالید و ۲۰ دقیقه بعد آن را با آب سرد یا پنبه آغشته به گلاب پاک کنید. این ماسک در رفع خشکی پوست و ایجاد طراوت و تازگی و جلوگیری از چروک صورت بسیار مؤثر است.


ماسک گلابی

یک گلابی رسیده را خرد کنید و روی پوست صورت بمالید و ۲۰ دقیقه بعد آن را با آب یا پنبه آغشته به گلاب از سطح پوست خود پاک کنید. این ماسک برای پوستهای چرب و افرادی که منافذ پوستی آنها واضح و نازیبا شده بسیار مفید است.


ماسک لیموترش

آب یک لیموترش تازه را بگیرید و با یک زرده تخممرغ و چند قطره روغن بادام یا آفتابگردان مخلوط کنید و روی پوست بمالید و ماساژ دهید و ۱۵ دقیقه بعد آن را بشویید. این ماسک برای پوستهای خشک مفید است.


ماسک پرتقال

یک پرتقال را پوست بکنید. هستهها و پوستهای نازک پرههای آن را جدا کنید و روی پوست صورت خود بخوابانید و پس از ۲۰ دقیقه با آب سرد بشویید. این ماسک برای درمان جوشهای غرور جوانی مؤثر است ولی افرادی که پوست خشک 

دارند نباید آن را مصرف کنند.


ماسک سفیده تخممرغ

سفیده تخم مرغ را با همان مقدار الکل سفید مخلوط کنید و آن را با نوک انگشتان خود بردارید و روی پوست بگذارید و ماساژ دهید. روش ماساژ باید از پایین به بالا و از سمت راست به چپ و چپ به راست باشد. سپس کمیصبر کنید تا ماسک خشک شود و ۲۰ دقیقه بعد بشویید. این ماسک برای رفع چین و چروک صورت مناسب است.


شخصیت شناسی دختران و پسران در خانواده

شکل گیری شخصیت در خانواده های دو فرزندی

دو پسر در خانواده مرفه

تربیت و شخصیت دو پسر بستگی به فرهنگ حاکم بر خانواده داردکه به کدام سوگرایش دارند . اگر فرهنگ خانواده کاملاً مادی باشد ، آن دو پسر هم به سوی مادیات گرایش می یابند . در عین حال چون پسر بزرگ بیشتر مورد توجه است و روی او اعتبار بیشتری باز شده است حالت اقتدار بیشتری دارد ، مسئولیت پذیر و کاری است و در انجام کارها ساعی است و از خود تنبلی نشان نمی دهد .

در حالی که دومی تا حدودی تنبل است و از اقتدار کمتری برخوردار است . از سوی دیگر به دلیل وجود امکانات ، این بچه ها با هم درگیر نشده و کاری به کار هم ندارند .

دو پسر در خانواده فقیر و معمولی

پسر اول مدام نظارت پدر را بر خود احساس می کند . او دائم از سوی پدر و مادر تحت کنترل است . از این رو کوچکترین عمل او زیر ذره بین برده شده و مورد نقد و بررسی است . و با شدت با آن برخورد می شود . پسر اول معمولاً‌ احساس دوگانه ای در خود دارد . از یک سو مدام به او تذکر می دهند که بزرگتر است ، باید گذشت کند ، رفتار بزرگترها را داشته باشد حتّی رفتارهای بچه گانه را انجام ندهد ، از سوی دیگر مدام در حال امر و نهی شدن است . در حالی که در مقایسه با پسر دوم راحت تر و آزادتر است . معمولاً پسر بزرگتر رفتارهای پدر را تقلید کرده و همان روش را برسر برادر کوچک انتقال می دهد .

یک نکته هم در مورد فرزند بزرگ پسر آن است که پس از ازدواج علاقه دارد ، در رابطه با همسر خود در برخی موارد حالت کودکانه یافته و همسر ش نقش مادری را هم ایفاء کند.

معمولاً پسر دوم بیشتر سرکوفت می شود در نتیجه اراده ای ضعیف تر دارد ، پسر اول حالت حاکمیت و آمریت دارد . به این جهت روحیه رهبری در او قوی است ، به عکس در پسر دوم که حالت رهبری کمتر و آرام تر است .

اگر پدر و مادر به بچه اول بیشتر از بچه دوم توجه کنند ، دومی آرام و خمود می شود ، حتی ممکن است احساس افسردگی داشته باشد. زیرا تصور می کند وجود او اهمیت چندانی در خانه ندارد و کسی به او اعتنا و توجهی ندارد ،‌لذا تمایل به گوشه نشینی و انزوا می یابد .

حال به عکس اگر در خانواده توجه کمتر به پسر بزرگتر باشد . پسر دوم شرور ، تهاجمی و بی تربیت می شود ، زیرا پدر و مادر به دلیل توجه بیش از حد به او ، او را لوس و بی مسئولیت بار می آورند . این فرد در زندگی عملی خود هم فاقد پشتکار و انضباط است و پس از ازدواج این موضوع را به خانواده خود نیز تسری خواهد داد .

دختر – پسر

اگر فرزند اول دختر و فرزند دوم پسر باشد . حالت حاکم بر روابط خواهر و برادر بر محور لجبازی است ، چون معمولاً پسرها مورد توجه زیاد والدین هستند ( در مقایسه با دخترها) از سوی دیگر دختر بزرگ ناچار است کارهای خانه را هم انجام دهد ، اما توجه و پاداش ها به طرف پسر کوچک تر منتقل می شود . این مسأله هم سبب برخورد رقابت آمیز برادر و خواهر و توسعه لج بازی میان آنها می شود . این رابطه به صورت مداوم تکرار شده و ادامه می یابد . در این وضع هر دو در صدد اعمال سلطه هستند ،‌ لچ بازی سبب می شود ، آنها حالت یکدندگی یافته و در همه خواستهای خویش بدون توجه به دیگری پافشاری کنند .

پسر – دختر

در صورتیکه در میان خانواده دو فرزندی ، فرزند اول پسر و دومی دختر باشد . پسر حالت تحکم و رهبری دارد. دنبال اعمال سلطه و حاکمیت است . اما دختر حالت مادرانه می یابد. از سویی تصور می کند که هم طراز برادر بزرگش است . احساس کوچک بودن ندارد . اما از آنجا که مادر هم از او توقعاتی دارد ، لذا احساس مادر بودن دارد.

دختر – دختر

اگر در خانواده دو فرزند. هر دو دختر باشند ، در نتیجه نوعی رقابت میان دو فرزند آغاز و توسعه می یابد . زیرا هر دو آنها می کوشند حالت مادرانه داشته باشند . اما به هر حال معمولاً در خانواده ایرانی بچه اول بیشتر حالت مادرانه می یابد و حالت دومی در این مورد عقب تر و

خصوصیات دختر و پسرهای ایرانی

دخترها نمی‌توانند
۱- با داشتن دماغی تیر کمونی یا عقابی متالیک به جراح مراجه نکنند!
۲- با دیدن یکی خوش تیپ‌تر از خودشون، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نکنند!
۳- با داشتن قدی کوتاه کفش پاشنه ۶۰ سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نکنند!
۴- روزی ۲۴ ساعت با تلفن حرف نزنند!
۵- روزی ۳۰-۴۰ هزار تومان آت و اشغال نخرند!
۶- از مهمونی و عروسی و برای هم خالی نبندند و با خالی‌بندی لایه اوزون رو سوراخ نکنند!
۷- با یه دماغ عمل کرده احساس خوشگلی نکنند و فکر نکنند که مادر زادی همینجوری بودن!
۸- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سکته نکنند!

پسرها نمی‌توانند
۱- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!
۲- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند و after shave نزنند!
۳- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!
۴- در میهمانیها و محافل خانوادگی احساس بامزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!
۵- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!
۶- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند و کراوات قهوه‌ای نزنند!
۷- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!
۸- از ۹ سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!
۹- چرت و پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند!

تصویر اعجاب انگیز

تصویر اعجاب انگیزی که فقط یکبار در سال می‌توان مشاهده کرد

ادامه مطلب ...