داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

ایرانسل!

یه روز صبح ایرانسل بهم اس ام اس داد:

مشترک محترم و عزیز ،


شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی

اس ام اس که حرفش رو نزن،

اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
...


حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود

که برا خودمون سیوش میکردیم

ادامه مطلب ...

اقایون نخونن چون افسردگی میگیرن

چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟

به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند.


اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند.



چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند.

ادامه مطلب ...

خنده وخنده

فکر اقتصادی خوب زده به سرم :

میخوام برم خارج یکی از کلیه هامو بفروشم دلار بگیرم

بیام هم یه کلیه بخرم هم یه بنز کوپه!!

.

.

.

خدایا !

اگه قرار شد دوباره دهخدا زنده بشه ببرش تو زیمباوه این کارو بکن

چون اگه تو ایران زنده شه با شنیدن الفاظی مثل عجیجم ، عجقم ، بوج

قلفونت ، تیتلتو بخولم و … سکته میکنه :|

.

.

.

ادامه مطلب ...

پراید ودیگر هیچ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

در پی بالا رفتن قیمت خودرو ها وباارزش شدن پراید پسرها دچار این مشکلات شدن::


پـســـر بایــد ...

تـه ریـش داشــته بــاشــه، پــرایــدم داشــتـه بـاشــه
پوسـتـش بـرنــزه بـاشــه، پـرایــدم داشــتـه بـاشــه
مـوهـاشــم کــوتــاه بـاشــه، پـرایـدم داشــته باشــه
پـیـرهــن مــردوونه بپــووشــه، پـرایــدم داشــته بـاشــه
بـو ادکلنــش هـمـه جـارو بــرداره،پـرایــدم داشـتــه باشــه
آسـتـینـشـو تـا آرنــج بـزنه بـالا، پـرایـدم داشـته بـاشـه
دمـاغــش عمــلـی نبـاشــه، پـرایــدم داشتـه باشــه
قـدش بلنــدتر از دووس دختــرش باشــه پـــرایـدم داشتــه باشــه
پســر باید پـراید داشتـه باشـه، »»پرایــــــــــــــــــد««

یه داستان خیلی کوچولو .. ولی تاثیر گذار!

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...
دخترک خودش رو جمع و جور کرد،
سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید
و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد،
تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه... می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...
اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره
که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد

" خدایا لطفا ادامه بده"

آهنگری بود که پس از گذران جوانی پر شر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، امام با تمام پرهیزگاری، در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آید، حتی مشکلاتش مدام بیش تر می شد! روزی دوستی به دیدنش آمده بود پس از اطلاع از وضعیت دشوارش به او گفت:

«واقعاً عجیب است! درست بعد از اینکه تصمیم گرفته ای مرد خدا ترسی بشوی، زندگیت بدتر شده. نمی خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده!» آهنگر بلافاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگیش آمده است!






ادامه مطلب ...

اندکی تامل

نامه های بسیار مهم یک پدر



مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.

مدتی بعد، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیزترین کس ماست. سپس بدون این که پاکت را باز کنند، آن را در کیسه‌ی مخملی قرار دادند... هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می‌گذاشتند...

و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.

سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید: مادرت کجاست ؟

پسر گفت: سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد.


ادامه مطلب ...

دروغ های متداول برخی پسران به دختران همراه با معانی آنها !

دروغ: بعدا باهات تماس می گیرم
معنی: دیگه هیچ وقت منو نمی بینی
دروغ: تو قسمتی از وجود منی- نمی دونی تا چه اندازه دوستت دارم
معنی: تو برای من به اندازه کافی زیبا، باهوش و پولدار نیستی میزارمت کنار

ادامه مطلب ...

خانم‌ های تهرانی و برنامه هفتگی !

شنبه

مرد (در تماس تلفنی قبل از رسیدن به منزل): دارم میام...راستی عزیزم! شام چی داریم؟

زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته «شوهرت واست یه انگشتر می خره» طرف رفته خونه و گفته و پس فرداش شوهره واسش انگشترو خریده. خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!


یکشنبه

مرد (در تماس تلفنی از سر کار):...راستی عزیزم! شام چی داریم؟

زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای «روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره دوست نازی می گه رفته و اومده از این رو به اون رو شده. طرف داشت 40سالگی رو رد می کرد؛ حالا بعد از اون جلسه روزی 3تا خواستگار رو رد می کنه... تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!

ادامه مطلب ...

نحوه ضایع کردن پسرها توی جمع / طنز

*توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.

*توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.

*توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون ۱قاشق نمک بریزید.

*اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.

*قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.

*در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.

*شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ، سپس بگین که میل ندارین.

*اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !

*به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل کردن ؟

*به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !

*اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.

*تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.

*اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ، جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.

*اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما مصر باشین که امتحان برگزار بشه.

لکنت زبان

یکی لکنت زبان داشته، زنگ می زنه اورژانس که بیاد جنازه همسایه شون رو که مرده ببره...
می گه ،اااالو اااوورجانس، این ههههمسایمون ممممرده یه آمبولانس بفرستین.
طرف می پرسه: آدرستون؟
یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد می گه ظظظظظ...
طرف می گه ظفر منظورته؟
می گه ننننننننه، طرف فکر می کنه سرکاره، قطع می کنه.

۲هفته بعد همین اتفاق می افته. باز هم طرف می گه آدرستون، باز زبون یارو بند میاد می گه ظظظظظ...
طرف می پرسه ظفر؟ می گه نننننه...، باز مامور اورژانس فکر می کنه سرکاره، قطع می کنه.

۳ ماه می گذره، باز طرف زنگ می زنه می گه اااااووووورژانس،
این هههمسایه مون ممممرده محلللمون بو گگگرفته یه آمبولانس بببفرستین.
طرف می گه آدرستون؟
باز زبونه یارو بند میاد می گه ظظظظظ...، از اونور می گن آقا منظورت ظفره؟
طرف می گه: آآآآآره! ک ک کشوندم آوردمش ظفر ببببیا بببرش!