10دلیلی که خدا زن را آفرید
10 – خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
۹ – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
۸ – خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
۷ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. …
6 – خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره
5 – خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره
4 – خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره
3 – خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره
2 – همونطور که در انجیل آمد ه است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند
و سرانجام دلیل شماره یک
1 – خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم …
اشکال نداره آقایونم بخندن خدا گفته دیگه...
ناسلامتی تولد دیگه ...بخند بابا...
مردیکه خرس گنده خجالت نمی کشه !!از این جذاب تر نبود؟؟
خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی، اگه بدی پس می گیری، پس گرفتی دادی، پس گرفتی بعدا می خوای بدی، اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه خداجون سرتو درد نیارم به خاطر همه شکر
- هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!
گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است
پایش را در شهر گزارده(همون دهاتی) ولی ما امروزه به رانندگانی که چراغ
قرمز را رد میکنند، رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یادآوری خاطره
حنابندان مادر بزرگشان بوق های ممتد میزنند ،رانندگانی که بسیار خرکی می
رانند ، عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوند و یا صف اتوبوس را رعایت
نمیکنند ،بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب می کنند و کسانی که
موقع راه رفتن پای دیگران را لگد میکنند می گوییم : هوی گوسفند چه
خبرته؟!؟!
2-خفه شو آشغال عوضی بی شعور!
غیر ممکن است شما دختر باشید و تا به حال این جمله را نگفته باشید چون غیر
ممکن است که تا به حال هیچ پسری به شما تیکه ننداخته باشد.در هر صورت تجربه
نشان داده است دخترانی که اینگونه فحش های رکیک را می دهند در بین پسران
طرفداران بیشتری دارند! پس دفعه بعدی که یک نفر در خیابان به شما چیزی گفت
به جای به کار بردن این جمله رکیک خیلی راحت بگویید مزاحم نشو آقا من شوهر
(ویا نامزد و یا هر کلمه مشابه دیگری) دارم.
روزی یکی از مریدان پریشان حال ،به نزد شیخ آمد
و عرض کرد : یا شیخ خوابی دیدم بس ناگوار!
فرمود: بنال ببینم تعبیرش چه بُود ؟
گفت : خواب مردمانی دیدم که از تنشان گوشت همی کندند و گوشت را به دهانشان همی گذاردند.
رنگ از رخسار شیخ پرید ، فرمود : به گمانم زمان پرداخت یارانه ها رسیده
شخصی از ملا پرسید: می دانی دعوا چگونه اتفاق می افتد؟
ملا بلافاصله کشیده ای محکم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری!
نتیجه اخلاقی : بشما چه که چطوری اتفاق میفته
و دوما از ملا چیزی نپرسین
و سوما اگه دیدی دستشو بلند کرد زود در رو
و چهارما بیکاری که با این مطلب میری سر کار
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
آخر خنده!
خیلی داستان غم انگیزه :( قبل از اینکه بخونید حتماً یک نفس عمیق بکشید
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
↓
指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなは
واقعا خجالت نکشید زنیکه ی احمق؟؟؟؟!!!
من که اعصابم به هم ریخت !!!!!
ضمنا از بانوانی که مطلبو خوندن بخاطر استفاده از کلماته زشتی مثل
به شدت معذرت میخوام目指یاたま...
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند.
آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند.
یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!
سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم
شایدم نشناختی، منم غضنفر
آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟
خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.
از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.
یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟
راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟
ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟
ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!
یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!
دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.
راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!
خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم
♦ ۸ صبح: تو رخت خواب…..
♦ 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….
♦۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23)
♦۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)
♦ ۱۲
صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج
میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت
هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!
میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!
♦ ۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه
♦ ۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی23)
♦ ۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن051435)
♦ ۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟
♦ ۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)
♦ ۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)
♦ ۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه
میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که
نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه
شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …
♦ ۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!
♦۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..
♦ ۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…
♦۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)
تاریخچه تقلب از جایی شروع می شود که " حسن کچل " برای نخستین بار به مکتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه کودکان مکتب بود ؛ لیک حسن کچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر دشت کند .
این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های کنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را کش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد .
روش های نوشتاری
1. نوشتن روی کف پا ، پس کله ، پشت گوش و ...
2. نوشتن روی دیوار ، روی میز ، پشت نیمکت ، زیر نیمکت ، پشت لباس یا مانتوی دانش آموز جلویی ، ...
3. نوشتن به روی دستمال کاغذی ، پاکت نامه ، ...
4. نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در حفره های مختلفی از جمله بینی ، دهن ، گوش ، فک پایین ، دریچه آئورت ، ...
روش های باکلاس
1. استفاده از ماشین حساب مهندسی
2. استفاده از موبایل
3. استفاده از آیینه ، موچین ، لوازم آرایشی ، فیلم ، عکس ، ...
روش های بی کلاس
1. شیره مالیدن بر سر یکی از بچه درس خون ها
2. خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو
توجه :
اگه در این امر تبحر کافی ندارید ، اصلاً سمت این کار نرید ؛ که عواقبی جزء ضایع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد .
دوست دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است
- مانتو جین کوتاه و تنگ
- شلوار از این کوتاها!!!
- سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد)
- ابروی تراشیده و تاتو شده
- لنز زیبایی آبی یا سبز
- زلف طلایی مش شده !!!
هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختر و ناموس کسی است ! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید !!!
این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابان ها ، در کافی شاپ ها و پارک ها به وفور یافت می شوند .
برای به دست آوردن دوست دختر به موارد زیر نیاز دارید:
- یک عدد کاغذa4
- یک عدد خودکار
طرز تهیه : ابتدا خودکار را برمیداریم و یک عدد ۵ خیلی بزرگ روی کاغذ می رسمیم (یعنی رسم میکنیم ) سپس کاغذ را ۱۸۰ درجه سانتیگراد میچرخانیم تا نوک ۵ به طرف پایین باشدسپس یک پاره خط اوریب روی این ۵ نگون بخت مادر مرده ی واژگون شده میکشیم و روی نوک بالایی پاره خط یک عدد هشت کوچک میکشیم که مثلاً تیره ! سپس زیر آن مینویسیم :
بخدا تو تنها عشق منی (فقط مواظب باشد خدا نزند توی کمرتان)
حالا کار شما کامل شده آن را با یک شاخه گل صورتی تقدیم یکی از آن موجودات کنید . به احتمال زیاد اینی که کشیدید تاثیر به سزایی در تحریک احساسات و عواطف جنس لطیف دارد البته احتمال های دیگری نیز وجود دارد مانند:
- در آوردن لنگه کفش توسط جنس لطیف
- جویده شدن خرخره ی شما توسط جنس لطیف
- زنگ زدن به ۱۱۰ توسط او
- جیغ زدن
- نثارکردن به روزترین فحش های خواهر مادری و…
این دیگر با شانس شما رابطه ی مستقیم دارد
این موجود زیبا بسیار احساسی بوده
پس از بدست اوردن او بسار باید مواظبش بود تاخدای نکرده احساساتش جریحه دار نشودسعی کنید باملایمت زیاد با او رفتارکرده تا عشق را تجربه کنید.
ادامه مطلب ...