1 هفته رژیم حرفه ای شما با 1 ساعت پرخوری بر می گرده!
ادامه مطلب ...
دوستاش بچه مایه بودن میخواستن مخ طرف و بزنن. تازه دختره هم از اینایی بوده که همین که پاش به مکتب خونه رسیده چشم مامان باباشو دور دیده به ابروهاش دست زده که گفته:
خود کشته ی ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنی ام باز بفرمای به ابروی
ادامه مطلب ...
هفت سین شمالی ها : ساردین – سفید ماهی – سوف ماهی – سفره ماهی – ساحل دریا – سفید رود – سیر ترشی
.
.
.
.
هفت سین موزیسین ها : سنتور – سه تار – سنج – ســـا ک سیفون – سه گاه – سمفونی – سورنا
.
.
.
.
هفت سین تریاکیا : سوخته – سوزن – سوراخ حقه – سینی – سماور – سورو سات – سستی
.
.
هفت سین فوتبالی:ساق بند.سرداور، سبزی چمن، سوت داور، سلامتی بازیکنان،
استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند:
- شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد:
- من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد
اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند:
- حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید....
در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود
و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید
محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟
حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد
همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند
پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد:
- شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
این دانشجوی خبره میگوید: من کتم را در میارم!
پروفسور اضافه میکند که: هوا بیش از اینها گرمه!
دانشجو میگه: خوب ژاکتم را هم در میارم!!
استاد: هوای کوپه مثل حمام داغه!!!
دانشجو میگه: اصلا ً لخت مادر زاد میشم!!!!
پروفسور گوشزد میکند که: دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی(؟!)
دانشجو به آرامی میگوید:
آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان فیزیک شرکت میکنم واگر آفریقائیها هر بلایی سرم بیارن (!)باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم...
ادامه مطلب ...
این
نامه رو کسی نوشته که صبح تا شب جلوی تلویزیون بوده وتنها سرگرمیش هم این
بوده که بشینه و تبلیغات قشنگ تلویزیون رو از اول تا آخر نگاه کنه
.خودتون بخونین عاقبت چنین آدمی چی می شه
سلام
سلامی که گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوع آوری نیک کالا با
ضمانت 5 ساله امیدوارم صمیمانه بوسه مرا پذیرا باشی و آنرا با چسب دوقلوی 5
دقیقه ای جلاسنج به لبانت بچسبانی. امشب با تمام غمهایم کنار مهیا گاز
نشسته ام و با خودکار بل این نامه را می نویسم زیرا این نام نیک است که می
ماند، هنگامی که از من جدا شدی و آن نگاه سرد را از من گذراندی این فقط ضد
یخ کاسپین بود که پیکر یخ زده ام را آب کرد و این بیمه آسیا و ایران بود
که آسایشم را فراهم کرد،
اینکه در
یکی از شهرهای کشورمان چندین غذاخوری و پیتزافروشی بالای شهری گوشت الاغ
به خورد مردم میدادهاند، چندان عجیب نیست، که گفته صاحب پیتزافروشی
«ز»، که ادعا کرده است: » این کار بیاطلاع من صورت گرفته است!
حالا کجایش عجیب است، اینجایش که از یخچالهای این پیتزافروشی یک تن (بله، یعنی 1000 کیلو!) گوشت
منجمد الاغ کشف شده است! از آنجاییکه بنا به روند معمول، این رستورانها
بعد از جریمهای نقدی دوباره در خدمت خلقالله خواهند بود، پیشنهاد
میشود بر سر در ورودی آنها این رباعی به عنوان خوشامدگویی به مشتریان، با
خط خوش نستعلیق نوشته و نصب شود:
یک پرس چلوکلاغ تقدیم تو باد
خوشطعمی سوپ زاغ تقدیم تو باد
ای طالب پیتزا، بفرما بنشین!
خوشپختترین الاغ تقدیم تو باد!
شهرآورد و روز طبیعت!
هنگام تماشای شهرآورد بزرگ تهران اگر گزارشگر، هی این موضوع را یادآوری
نمیکرد، بنده با دیدن چمن سبز ورزشگاه و خرامیدن بازیکنان آن وسط، احساس
میکردم که آن روز، 13 فروردین و روز طبیعت است و این جوانان برای تفریح و
گذراندن وقت خویش به آنجا آمدهاند و دارند وسطی بازی میکنند!
اهمیت آیین نگارش!
آشنانبودن با آیین نگارش نه تنها در زندگی خود انسان تاثیری منفی دارد،
گاه به دیگران نیز آسیب میرساند. چندی پیش بهطور اتفاقی در جایی نامه
شخصی را دیدم خطاب به مسئولی که در آن نوشته بود: «...وقتی قضیه را به سمع
شما گذاشتیم(!)»
یه سوال پرسیدن که آیا حاضری به دوران بچگیت برگردی و بزرگ نشی ؟
دختره ۱۱ ساله رفته زده : آره !
با این تفاسیر دهه شصت نسل دایناسورها محسوب میشه !
بعضیا اینقد خوشگلن که دیگه شورشو در آوردن !
تلویزیون بچهه رو نشون داد حافظ کل قرآن بود.
آقام گفت یاد بگیر همسن توئه!
یهو باباشم نشون دادن که اونم حافظ کل قرآن بود آقام کانالو عوض کرد!
یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت :
یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن ! فقط با اره یا نه جواب منو بده ! باشه ؟
گفتم : باشه
گفت: اوضاع اونجا چه جوریه ؟!
این پفک جدیدا رو تف می زنی به هم نمی چسبن
از قصد این جوری ساختن تفریحاتمون رو ازمون بگیرن !
خروج از مدرسه=فرار از آلکاتراس
دیدن مدیر از دور=شبهی در تاریکی
نمره ی 20=افسانه ی آه
مدیر مدرسه=مرد6میلیون دلاری
شوخی با مدیر=بازی بامرگ
روزدادن کارنامه=حادثه در کندوان
اخراج از کلاس=یک بار برای همیشه
ادامه مطلب ...