داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

واقعیت های یکی از دوستان دانشجو

لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها


نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی


استادان = این گروه نسبتا خشن


اشپزخانه = خانه عنکبوت


رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی


پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر


دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد


دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید

ادامه مطلب ...

اسمتون چندمین اسم جهانه ؟!

الان یه سایت باحال پیدا کردم که در مورد اسم کوچیکتون کلی اطلاعات بهتون میده مثلا :اینکه اسمتون چندمین اسم معروف در دنیاست ، چند نفر در آمریکا هم اسم شما هستند ، چه نسبتی از مردم دنیا با شما هم اسم هستند ، شکل اسمتون با حروف بریل ، کد مورس و زبان بارکد به چه صورت است و یا اینکه بدانید آیا اسم شما به عنوان نام معروف تره یا نام خانوادگی !!




برین حالشو ببرین :
http://www.pokemyname.com


مثلا در هر سال 172 نفر اسم آرش میزارن.در هر 15265 نفر یک نفراسمش آرش هست.در هر ملیون 65.51 اسمش آرش هست.1866 نفر هم اسمشون ارش هست.

ده دلیل عمده ی پسرانه برای زن گرفتن!

سخنان یک مشاور ازدواج به پسران مجرد:
پسران عزیز تر از جان! قبل از دست زدن به هر گونه ازدواج، حتما این مقاله را بخوانید. اینها مهمترین دلایل ازدواج پسران جوان است. امیدوارم با آشنا شدن با این دلایل، از هر گونه ازدواج ناخواسته و نامناسب جلوگیری شود:

۱- خسته شدن از زندگی یکنواخت.
هر پسر مجردی معمولا بعد از مدتی، از زندگی خود خسته می شود و در پی تغییر و تحول می گردد. هر روز یک نوع تفریح، هر روز فیلم های تکراری. مگر فقط سینما رفتن و موسیقی گوش دادن و باشگاه رفتن و اینترنت و در بازار  و خیابان ها دور دور کردن(!) می تواند پاسخگوی نیاز های تفریحاتی پسران جوان باشند؟
روزمرگی انسان را بیچاره می کند تا جایی که گاهی انسان برای رهایی از آن به کارهای خطرناکی مانند زن گرفتن هم دست می زند که بسیار «جیز» است !!

۲- به هم خوردن حال از خوردن املت،نیمرو و غذاهای کنسروی و آماده.
البته این بند فقط شامل کسانی می شود که به اصطلاح مجردی زندگی می کنند وگرنه کسانی که در خانه ی پدرجان هستند و دستپخت بی نظیر مادر جان را تجربه می کنند مگر گوششان دراز است که بخواهند غذاهای شور و یا احیانا کم نمک عیال را بخورند؟!

۳- رفتن به بعضی از جاها مانند شهربازی و امثالهم که افراد مجرد را راه نمی دهند!
بارها به شخصه دیده ام که سردر بعضی از شهر بازی ها ، پارک ها ، کافی شاپ ها و یا حتی سینماها نوشته اند «از پذیرفتن افراد مجرد معذوریم!». خب مجردان در اینجور موارد سرخورده می شوند و می روند معتاد می شوند. معتاد شدن بهتر است یا زن گرفتن؟!

۴- خراب شدن پوست دست بخاطر شستن لباس.
البته این بند شامل کسانی می شود که ماشین لباسشویی ندارند و یا هنوز تفکرات سنتی دارند و فکر می کنند زن فقط می شوید،می ساید، می روبد و غذا می پزد. نمی دانند اگر بخواهند دختر امروزی بگیرند باید لباس دو نفر را بشویند!

۵- تمام شدن پول به خاطر خریدن ظروف چینی.
اشاره: از بس هنگام شستن آنها را می شکنند! باز هم می گویم فقط کسانی این بند شاملشان می شود که مجردی زندگی می کنند. در این صورت دو راه دارند: ۱- اینکه زن بگیرند. ۲- از ظروف ملامینی استفاده کنند!

۶- سر رفتن حوصله.
خب هر کسی از تنهایی خسته می شود و دوست دارد دوستی بسیار صمیمی  داشته باشد تا سر به سرش بگذارد و یا سر به سر خودش گذاشته شود! این یک چیز عادی است. البته رفیق های فاب و ناباب و غیرناباب(همان باب!) هم می توانند تا حدودی از این نیاز ها را بر آورده کنند.

۷- به تنگ آمدن از فرمایشات دیگران.
مادر: پسرم، مادر بیا امشب بریم خواستگاری. چرا مخالفت می کنی مادر قربونت بره. دختر خاله ات خوبه؟ دختر زری خانم چطور؟! نکنه کسی رو زیر سر داری بلا! بگو مادر من طاقت شنیدنشو دارم!
پدر: دِ  بچه برو زن بگیر دیگه! من همسن تو بودم سه تا بچه داشتم. دختر عمت چطوره؟ چی؟ نه؟ برو گمشو پسره ی الدنگ  علاف  الپر  الاغ!!

۸- شنیدن جمله ی (این پسره دیگه آدم شده!) از گوشه و کنار!
خود زنی تا چه حد؟! به هر حال هر کس نیاز به مورد توجه قرار گرفتن و دیده شدن و تعریف شنیدن دارد دیگر!

۹- میل به بالندگی و شکوفایی!
بدون شرح!

و اما  مهم ترین دلیل:
۱۰- فرار کردن از رفتن به سربازی در شهر غریب و ناشناس.
زن گرفتن باعث می شود در شهر خودت خدمت مقدس سربازی را انجام بدهی! بعضی ها برای اینکه از خانواده خود دور نباشند به این راهکار هم دست می زنند.

و در آخر پسر عزیز، اگر شما هیچ کدام از شرایط بالا را ندارید، به هیچ عنوان اقدام به زن گرفتن ننمایید. همین زندگیتان چه عیبی دارد؟ خوش باشید و لذت ببرید.

اظهار شادی از تحریم اقتصادی/طنز

در اظهار شادی از تحریم اقتصادی فرماید:


باز،اوضاع،غیرعادی شد
بحث تحریم اقتصادی شد

ما هم البته مثل بعضِ رجال
می کنیم از قضیه استقبال

چون که تحریم هم خودش محکی است
ظاهراً چیز خوب بانمکی است

لیک آن عدّه ای که ترسویند
باز شک می کنند و می گویند:

نکند موجب زیان بشود
نرخ ها بیش از این گران بشود

نکند مردم فقیر و ندار
به غم نان شب شوند دچار

نشود باز از شمال و جنوب
راه قاچاق جنس نامرغوب

نشود انقباض رابطه ها
موجب انبساط واسطه ها

جار و جنجالِ بی خودی نشود
نرخ درمان تصاعدی نشود

هِی دو خط در میان،از آن بالا
نخورد بر زمین،هواپیما

نشود رایج از طریق ژتون
بُن و دفترچه ی بسیج وکوپُن

نشود بار دیگر از شنبه
رشته ی ارتباط ها پنبه

یا که منجر شود به تحریکی
جنگ لفظی به جنگ فیزیکی…
***
ما که مردان عرصه ی عملیم
جنگ هم رخ دهد،همین بغلیم

گرچه در سایه سار می پِلکیم
خصمِ صد تا گروه پنج و یکیم

مابقی طالب هیاهویند
آه از این عده ای که ترسویند


یک لشکر گدا!

مى‏ رود از هر طرف رقصان و با لنگر گدا!
از دو سویت مى‏ رود، این‏ ور گدا، آن ور گدا!

گر دهى کمتر ز ده تومان حسابت مى ‏رسد
مى ‏کند گردن کلفتى، مى‏ کشد خنجر گدا!

با صداى دلخراشش ضجه مویه مى ‏کند
راستى در ضجه مویه مى‏ کند محشر گدا!

لعن و نفرین مى ‏کند گر قلب او را بشکنى
مى ‏کند محرومت از سرچشمه کوثر گدا!

بر تو مى ‏چسبد مثال مرد مومن بر ضریح
گر بگویى من ندارم، کى کند باور گدا؟!

هست دایم با خبر از قیمت ارز و طلا
داند از هر شخص دیگر نرخ را بهتر گدا!

گر روى در خانه‏ اش، اطراف شمران یا ونک
دست کم دارد سه تا منشى، دو تا نوکر گدا!

در صف بنزین اگر با او بداخلاقى کنى
مى‏ کند لاستیک ماشین ترا پنچر گدا!

گر گدایان را براى پول در یک صف کنى
صف کشد از شرق رى تا غرب بابلسر گدا!

بهر خارانیدن ران چون برى دستى به جیب
با هیاهو مى ‏رسند از راه، یک لشکر گدا!

خودکفا شد از گدا این شهر و من دارم یقین
مى‏ شود تا سال دیگر صادر از کشور گدا!

سوالات رایج مربوط به موبایل:

سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟
سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟
سال 82 : دوربینم داره؟
سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟ صداش چطوره؟
سال 88 : تاچه؟ یا از این معمولیاس؟
سال 91 : اندرویده؟
سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟
سال 97 : اخلاقش چطوره؟!
سال 1400: درکت میکـنـه ؟! یا نه؟
سال 1403: به اندازه کافی بهت توجه میکنـه؟ یا میخوای باهاش به هم بزنی؟


واقعیه ها..

مراحل زندگی پسرها (آخر خنده)

مراحل زندگی پسرها به 10 دوره تقسیم میشه، که شامل مراحل زیره :
 

شش سال اول زندگی:

- گریه نکن
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن


دوره دبستان:

- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- پات رو تو جامیزی نکن
- ورق های دفترت رو پاره نکن
- مدادت رو تو دهنت نکن
- تخته پاک کن رو خیس نکن
- حیاط مدرسه رو کثیف نکن
- گچ رو پرت نکن
- تو راهرو سروصدا نکن


دوره راهنمایی:

- ترقه بازی نکن
- تو کوچه فوتبال بازی نکن
- با مامانت کل کل نکن
- اتاقت رو شلوغ نکن


دوره دبیرستان:

- با کامپیوتر بازی نکن
- تقلب نکن
- با دوستات موتورسواری نکن
- عصرها دیر نکن
- با دختر همسایه صحبت نکن
- با بابات دعوا نکن
- مردم آزاری نکن
- نصف شب سر و صدا نکن
- وقتت رو با مجله تلف نکن


دوره دانشگاه:

- سر کلاس درس غیبت نکن
- با دختر همسایه دل و قلوه رد و بدل نکن
- خیابون ها رو متر نکن
- تو سیاست دخالت نکن
- شب برای شام دیر نکن
- با مامور پلیس کل کل نکن
- چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
- موبایلت رو Reject نکن
- حذف پزشکی نکن
- آستین کوتاه تنت نکن
- همه رو دودره نکن


دوره سربازی:

- موهات رو بلند نکن
- روت رو زیاد نکن
- از اوامرسرپیچی نکن
- فرار نکن
- با اسلحه شوخی نکن
- غیبت نکن
- به آینده فکر نکن
- درگیری ایجاد نکن
- به فرمانده بی احترامی نکن


دوره شوهر بودن:

- با زنت شوخی نکن
- زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
- با دوستانت الواتی نکن
- تو فیس بوک خودت رو مجرد معرفی نکن
- موبایلت رو قایم نکن
- از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن
- پولت رو خرج دوستات نکن
- رفتار دوران مجردی رو تکرار نکن
- بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن


دوره پدر بودن:

- بچه رو تنبیه نکن
- به بچه بی توجهی نکن
- به بچه توهین نکن
- بچه رو از بازی منع نکن
- بچه ت رو کتک نزن
- بچه دختر شمسی خانومو تشویق نکن
- بچه رو محدود نکن
- به مادر بچه بی توجهی نکن
- بچه رو به هیچ چیز مجبور نکن


دوره پیری:

- برای بچه ها مزاحمت ایجاد نکن
- نوه هات رو لوس نکن
- با پیرزن های دیگه حرف نزن
- هوس جوونی نکن
- از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن
- لباس شاد تنت نکن
- به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نکن
- تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
- به هر کی رسیدی، نصیحت نکن


دوره پس از مرگ!

- حالا دیگه دوره نکن تموم شد!
حالا هر کاری دلت می خواد بکن. فقط لطفا با روح دختر شمسی خانوم کاری نداشته باش!

امتحان فلسفه و جواب بسیار جالب : طنز

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه:

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه:

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه…

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود:

.

.

.

کدوم صندلی ؟



سوگلیِ سوگلی‌ های ناصرالدین شاه! +عکس

فاطمه ملقب به انیس‌الدوله همسر مورد علاقه و سوگلی حرم‌سرای ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران بود.

فاطمه، دختر نورمحمد نامی، در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی می‌گذراند. عمویش صفر و عمه‌اش نسا نام داشتند. او دو برادر دیگر هم به نام‌های حبیب‌الله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظم‌السلطنه و معظم‌الدوله مفتخر شدند.

آشنایی ناصرالدین شاه و انیس‌الدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد. در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را می‌بیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان می‌یابد و با خود به تهران می‌آورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده می‌شود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیس‌الدوله سپرده می‌شود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا می‌کند.

سوگلی سوگلی‌های ناصرالدین شاه! +عکس


انیس‌الدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدین‌شاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناس‌ها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود!!

او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشراف‌زاده روسی و مراسم غربی در جریان خوش‌آمدگویی از آن‌ها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدین‌شاه انیس‌الدوله را به تهران برگرداند. ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیس‌الدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیس‌الدوله را به تهران بازگرداند.

داستان طنزحکایت داماد و مادر زن : طنز

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.

یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت» !!

طریقه فحاشی افراد مختلف : طنز

@ یک وکیل مجلس این طور فحش می دهد:

احمق بی قانون، کودن، بی اعتبارنامه، تو از مصونیت اخلاقی خود سوء استفاده کرده ای. بدترکیب، قیافه
کبود. دیگر اعتماد من از تو سلب شد. دیگر دوستی من و تو وخیم گردید. مرده شور آن صدای زنگوله مانندت
را ببرد. یک جلسه دیگر اگر جلوی چشمم بیایی استیضاحت می کنم !

@ یک افسر این طور فحاشی می کند:

زنیکه بی انضباط. ای توپ، ای مسلسل، شمشیر توی فرق سرت بخورد، یابوی بی رکاب. آجر نظامی
توی سرت بخورد. یغلبی ، چخماق ، الهی توی صف مرده ها بری !

@ یک کارمند اداره می گوید:

خفه شو، پرونده ناقص، دون اشل، الهی اسمت جزو مراسلات فوت شدگان به آن دنیا ارسال شود، الهی
در قبرستان برای همیشه بایگانی شوی، لامذهب، بی دین، مدیرکل! الهی از این دنیا اخراج بشی!

@ یک درشکه چی :

تف برویت، کپی اوغلی. حیوون علیشاه، مگر اینجا طویله است؟ لامروت مثل خیابان سنگفرش می ماند!
آقا می گیرم سوتت می کنم که دو کورس اونطرف تر
بیایی پایین، رنگش مثل پهن می ماند!

@ یک خیاط:

ای بی قواره، بد برش، بی آستر. به خدا چاک دهنت را می دوزم. گوشهایت را قیچی
می کنم .
مرده شور صورت آبله ای سوزن سوزنیت را ببره، در عالم رفاقت صد دفعه ترا پرو کردم اما باز هم ناصاف از
آب درآمدی. خوبه، بسه دیگه، جلوی حرفهایت را درز بگیر… باشه، باشه این بود اجرت. بیست سانتیمتر
دوستی من که حالا با دو ذرع و سه چارک قد، قلب مرا بشکافی؟

@ یک بازاری محتکر:

دِهه… چک بی محل را تماشا کن. سفته سوخت شده را ببین. دلال مظلمه را بپا ! مردیکه، پنجاه و سه
پارچه آبادی که دارم توی سرت بخوره، الهی زیر ماشین بیوک بری، خیر ندیده بی اعتبار. تف تمام مستاجرینم به ریش پدرت، درد و بلای سرقفلی هام
بخوره توی کاسه سرت. محتکر حماقت و لجاجت! برو حجره ات را تخته کن عمو

زن هم زنای قدیم :طنز

زن هم زنای قدیم
صبح ساعت 5
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها
میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.

صبح ساعت 6
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را
باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا
از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است

صبح ساعت 7
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا
دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

صبح ساعت 11
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و در با دست در حال
بررسی جوش های روی کمرش است

ظهر ساعت 12
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های
جدید جهت چیز صحبت می‌کند

ادامه مطلب ...

رانندگی خانـم ها ! …پرسش و پاسخ تستی : طنز

پرسش : اگر یک خانوم مشغول رانندگی باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بریده و نمی گیرد چکار می کند ؟!
الف ) قبل از اینکه هیچ حادثه ای روی دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهی دیار باقی می شود
قاف ) سعی می کند یک ایستگاه اتوبوس پیدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ایستگاه آن را نگه دارد
ذال ) در همان حال با همسرش تماس می گیرد و از او کمک می خواهد
نون ) سفره ابوالفضل نذر می کند که زنده بماند

پرسش : هنگامی که یک خانم راهنمای سمت چپ خودرواش را می زند ، این به چه معناست ؟!
الف ) یعنی می خواهد به سمت راست برود
قاف ) یعنی می خواهد شیشه سمت چپ خودرواش را پایین بیاورد
ذال ) یعنی می خواهد پشت فرمان موبایلش را درآورد و با همسرش تماس بگیرد
نون ) یعنی می خواسته برف پاک کن را بزند

پرسش : اگر یک خانوم در حین رانندگی بخواهد از بین دو خودروی در حال حرکت عبور کند چکار می کند ؟!
الف ) بعد از از بیخ کندن آینه بغل جفت خودرو ها از بینشان عبور می کند
قاف ) اول به خودروی سمت راست می کوبد بعد به خودروی سمت چپ سپس با همسرش

تماس می گیردذال ) ابتدا جوری به خودروی سمت راست می زند که او منحرف شود و به خودروی سمت چپ برخورد کند سپس از روی دو خودرو عبور می کند
ادامه مطلب ...

مصیبت نامه پسر بودن : طنز

-پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

2-پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

3-پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

4-پسر بودن یعنی کادو خریدن برا …

5-پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنکک زدن

6-پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی

7-پسر بودن یعنی پس کی دفتر چه اماده به خدمت میگیری

8-پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن

9-پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خواستگاری

10-پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن

11-پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

12-پسربودن یعنی چرا کار نمیکنی جون بکن دیگه

13-پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که…

پسر بودنم عالمی داره واسه خودش پسرا میفهمن من چی میگم...



10دلیلی که خدا زن را آفرید/طنز

10دلیلی که خدا زن را آفرید
10 – خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
۹ – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.
۸ – خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
۷ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. …
6 – خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

5 – خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره
4 – خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره
3 – خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره
2 – همونطور که در انجیل آمد ه است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند
و سرانجام دلیل شماره یک
1 – خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم …


اشکال نداره آقایونم بخندن  خدا گفته دیگه...

ناسلامتی تولد دیگه ...بخند بابا...

مردیکه خرس گنده خجالت نمی کشه !!از این جذاب تر نبود؟؟ طنز

مردیکه خرس گنده خجالت نمی کشه !!از این جذاب تر نبود؟؟


مناجات نامه طنز

خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی، اگه بدی پس می گیری، پس گرفتی دادی، پس گرفتی بعدا می خوای بدی، اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه خداجون سرتو درد نیارم به خاطر همه شکر



بابا تولده ها!!!!!