کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی .. بیخبر از دلبستگی
عـاشقم
ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی .. عشق شدم تو غم شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای .. نشسته ابر پارهای
من از تبار سادگی .. بیخبر از دلدادگی
عـاشقم
ماه شدم ابر شدی .. اشک شدم صبر شدی
برف شدم آب شدی .. قصه شدم خواب شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچههای در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
مازیار فلاحی
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
...............
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
وقتی که اعصبانی میشن ———-> مثل دیونه ها میشن دیگه نمیشه رفت سمتشون
وقتی غر میزنن ———-> مثل مگس میرن رو اعصابت
وقتی که ناز میکنن ———-> مثل یه بچه نق نقو اعصابتو خورد میکنن
وقتی که دروغ میگن ———-> قیافشون شبیه سوسک میشه(نکته کنکوری)
وقتی ناراحت میشن ———-> مثل یه گنجشک تیر خورده دلسوز میشن
وقتی خوشحال میشن ———-> مثل کانگورو اینور اونور میپرن
وقتی جیغ میزنن ———-> مثل یه سوزن که بهت میزنن از جا میپری
وقتی که بترسن ———-> مثل موش سریع یه جا قایم میشن
وقتی خجالت بکشن ———-> مثل لبو قرمز میشن
وقتی که حرف میزنن ———-> مثل رادیو خراب باید بزنی تو سرش تا قطع شه
وقتی که گریه میکنن ———-> مثل بچه های شیش ماهه حتما باید نازش کنی تا آروم شه
- یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم…! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم
۲- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!
۳- بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!
ادامه مطلب ...
انتقال
سردار آزمون، یکی از پدیدههای این روزهای فوتبال ایران به روبین کازان
مراحل پایانی خود را طی میکند. به نظر میرسد مهاجم آینده دار تیم جوانان
که این روزها جز روبین کازان، اینتر و بنفیکا را هم خواهان خود میبیند
روبین کازان را بهعنوان تیم آینده خود انتخاب کرده است؛ تیمی که
سرمربیاش اهل ترکمنستان است و سردار که خود یک ترکمن محسوب میشود به
راحتی میتواند با مربیاش ارتباط برقرار کند. سردار آزمون که بیشتر، پدرش،
خلیل آزمون- که یکی از مربیان نامی والیبال است- درباره شرایط او صحبت
میکند، مصاحبه خود را انجام میدهد و حرفهای جالبی را به زبان میآورد.
پدر او مدتی قبل گفته بود که اجازه فعالیت پسرش در تیمهای باشگاهی ایران
را نمیدهد و حالا باید از زبان پسر بشنویم که چه اتفاقهایی در اطراف او
افتاده که اینطور قید ماندن در اصفهان را زده. انتقال
سردار آزمون، یکی از پدیدههای این روزهای فوتبال ایران به روبین کازان
مراحل پایانی خود را طی میکند. به نظر میرسد مهاجم آینده دار تیم جوانان
که این روزها جز روبین کازان، اینتر و بنفیکا را هم خواهان خود میبیند
روبین کازان را بهعنوان تیم آینده خود انتخاب کرده است؛ تیمی که
سرمربیاش اهل ترکمنستان است و سردار که خود یک ترکمن محسوب میشود به
راحتی میتواند با مربیاش ارتباط برقرار کند. سردار آزمون که بیشتر، پدرش،
خلیل آزمون- که یکی از مربیان نامی والیبال است- درباره شرایط او صحبت
میکند، مصاحبه خود را انجام میدهد و حرفهای جالبی را به زبان میآورد.
پدر او مدتی قبل گفته بود که اجازه فعالیت پسرش در تیمهای باشگاهی ایران
را نمیدهد و حالا باید از زبان پسر بشنویم که چه اتفاقهایی در اطراف او
افتاده که اینطور قید ماندن در اصفهان را زده. انتقال
سردار آزمون، یکی از پدیدههای این روزهای فوتبال ایران به روبین کازان
مراحل پایانی خود را طی میکند. به نظر میرسد مهاجم آینده دار تیم جوانان
که این روزها جز روبین کازان، اینتر و بنفیکا را هم خواهان خود میبیند
روبین کازان را بهعنوان تیم آینده خود انتخاب کرده است؛ تیمی که
سرمربیاش اهل ترکمنستان است و سردار که خود یک ترکمن محسوب میشود به
راحتی میتواند با مربیاش ارتباط برقرار کند. سردار آزمون که بیشتر، پدرش،
خلیل آزمون- که یکی از مربیان نامی والیبال است- درباره شرایط او صحبت
میکند، مصاحبه خود را انجام میدهد و حرفهای جالبی را به زبان میآورد.
پدر او مدتی قبل گفته بود که اجازه فعالیت پسرش در تیمهای باشگاهی ایران
را نمیدهد و حالا باید از زبان پسر بشنویم که چه اتفاقهایی در اطراف او
افتاده که اینطور قید ماندن در اصفهان را زده. انتقال
سردار آزمون، یکی از پدیدههای این روزهای فوتبال ایران به روبین کازان
مراحل پایانی خود را طی میکند. به نظر میرسد مهاجم آینده دار تیم جوانان
که این روزها جز روبین کازان، اینتر و بنفیکا را هم خواهان خود میبیند
روبین کازان را بهعنوان تیم آینده خود انتخاب کرده است؛ تیمی که
سرمربیاش اهل ترکمنستان است و سردار که خود یک ترکمن محسوب میشود به
راحتی میتواند با مربیاش ارتباط برقرار کند. سردار آزمون که بیشتر، پدرش،
خلیل آزمون- که یکی از مربیان نامی والیبال است- درباره شرایط او صحبت
میکند، مصاحبه خود را انجام میدهد و حرفهای جالبی را به زبان میآورد.
پدر او مدتی قبل گفته بود که اجازه فعالیت پسرش در تیمهای باشگاهی ایران
را نمیدهد و حالا باید از زبان پسر بشنویم که چه اتفاقهایی در اطراف او
افتاده که اینطور قید ماندن در اصفهان را زده.
* در چند روز گذشته اخبار زیادی از انتقال تو به روبینکازان شنیده شده. خودت بگو که آیا رفتنت به این تیم روسی قطعی شده یا نه؟
- کاملا قطعی نشده ولی پیشنهادشان خیلی جدی است و فکر میکنم این
* در چند روز گذشته اخبار زیادی از انتقال تو به روبینکازان شنیده شده. خودت بگو که آیا رفتنت به این تیم روسی قطعی شده یا نه؟
- کاملا قطعی نشده ولی پیشنهادشان خیلی جدی است و فکر میکنم این
* در چند روز گذشته اخبار زیادی از انتقال تو به روبینکازان شنیده شده. خودت بگو که آیا رفتنت به این تیم روسی قطعی شده یا نه؟
- کاملا قطعی نشده ولی پیشنهادشان خیلی جدی است و فکر میکنم این
* در چند روز گذشته اخبار زیادی از انتقال تو به روبینکازان شنیده شده. خودت بگو که آیا رفتنت به این تیم روسی قطعی شده یا نه؟
- کاملا قطعی نشده ولی پیشنهادشان خیلی جدی است و فکر میکنم این تیم,تیم آینده ام باشد
* همین یک پیشنهاد خارجی را داری؟
- دوست ندارم بگویند بازارگرمی میکند اما باور کنید اینترمیلان و بنفیکا
هم مرا میخواهند. بنفیکا پیشنهاد خیلی خوبی هم داد اما پس از بررسی
پیشنهادها همراه پدرم روی روبین کازان اتفاق نظر داشتیم تا به این تیم
بروم.
* حتما میدانی که سرمربی روبین کازان اهل ترکمنستان است؟
- بله. قربان بردیف ترکمنستانی است و من هم چون ترکمن هستم و میتوانم
خیلی راحت با مربی تیم صحبت کنم، به این تیم میروم تا فوتبالم را در این
تیم روسی دنبال کنم.
* انگار مربی روبین کازان هم از اقوامتان است.
- فامیل ما نیست اما دوست یکی از فامیلهای ما است! در ترکمنستان عمویم را همه میشناسند و قربان بردیف هم دوست عمویم است.
* فکر نمیکنی بازی برای روبین کازان و در ترکیب اصلی این تیم کمی سخت باشد؟
- سخت است اما آنجا به بازیکنان جوان خود خیلی بها میدهند. من بازی این
تیم مقابل اسپارتاک مسکو را از نزدیک دیدم. شاید باورتان نشود اما نام یک
بازیکن 15 ساله در لیست 18 نفره این تیم دیده میشد. این یعنی اینکه
مسوولان و کادر فنی روبین کازان به بازیکنان جوان بهای بسیاری میدهند.
* پیشنهاد مالی روبین کازان چقدر است؟
- مسائل مالی برایم زیاد مهم نیست. مهم پیشرفت است که فکر میکنم با حضور قربان بردیف که ترکمن است بتوانم به هدفم برسم.
* قراردادت امضا شده؟
- هنوز نه اما تا چند روز دیگر فکر میکنم نهایی شود.
* چرا با تیمی از لیگ برتر ایران به توافق نرسیدی؟
- از ابتدا هدفم بازی در اروپا بود که به همین خاطر سعی کردم به پیشنهادهای داخلی جواب منفی بدهم.
* حالا چرا از حالا به فوتبال اروپا فکر میکنی؟ میتوانستی چند سال در لیگ ایران بازی کنی و بعد به اروپا بروی...
- ببینید من زمانی که در سپاهان بودم خیلی اذیت شدم. به طوری که برخوردهای آنها با من حتی اشک مادرم را هم در آورد!
* مگر چه اتفاقی افتاد که اذیت شدی؟
- سپاهانیها خیلی با من بدرفتاری کردند. نه با من حرف میزدند و نه
اجاره خانه مرا میدادند. مرا از تیم بزرگسالان بیرون کردند و به جوانان
فرستادند. حتی وقتی من به تیم جوانان سپاهان رفتم ذخیره نشینم کردند تا
اذیت شوم.
* یعنی در تیم ملی جوانان فیکس بودی ولی در جوانان سپاهان، ذخیره؟
- دقیقا. همین مسائل باعث شد تا اشک مادرم را ببینم. وقتی اشک مادرم را
دیدم گفتم چرا در سپاهان بمانم و قراردادم را تمدید کنم. اعصابم خرد شد و
به همین خاطر تصمیم گرفتم به یک تیم خارجی بروم.
اندی در روز 21 آوریل یا اول اردیبهشت در مجیدیه تهران به دنیا آمد.پسری ارمنی در خانواده ای دوست داشتنی.خانواه ای با 3 خواهر و 4 برادر.نام اصلی اندی، آندرانیک مددیان بود از همان بچگی نبوغ موسیقی در این کودک بازیگوش و شیطون معلوم بود روزها گذشت و اندی در خانواده ای علاقه مند به موسیقی رشد کرد و بزرگ شد. مانند پدر علاقمند به موسیقی بودو برای خودش رویای زیبایی ساخته بود و بالاخره هم به آرزویش رسید.
اندی اولین گیتارش را در 14 سالگی با چوب ساخت.به گفته خودش صداهای عجیب و غریب از آن در می آمد.پسر خاله های او یک گروه موسیقی تشکیل داده بودند.و از اندی هم دعوت کرده بودند با آنها همکاری کنند. اندی در آن گروه شروع به گیتارزدن کرد.در بعضی وقتها هم قطعاتی به زبان انگلیسی اجرا میکرد.آنقدر در کارش پیشرفت کرده بود که قطعاتی را در محضر شاه اجرا کرد روزها گذشت و اندی تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به آمریکا برود.و واردکالج موسیقی شد،رشته ای که آرزویش را داشت.اندی کم کم کارش را شروع کرد و اولین جایی که کارش را شروع کرد تهران لس آنجلس بود.
از فردی که در زندگی اندی تآثیر زیادی گذاشت و در حقیقت راه را برای اندی باز کرد ودستش را گرفت میتوان شهرام شب پره را نا مبرد.او استعداد آندرانیک (اندی) را دیده بود از اندی دعوت کرده بود به عنوان صدای دوم برای او بخواند.به گفته خود او دوران دانشگاه سخت ترین دوران زندگیش بود.تا حدی که فقط برای یک وعده غذا پول داشت.ولی هر چه بود گذشت او همه چیز را تحمل کرد.
ادامه مطلب ...
گلشیفته فراهانی (زاده ۱۹ تیر ۱۳۶۲ در تهران) بازیگر و نوازنده[۱] ایرانی است. او فرزند بهزاد فراهانی و فهیمه رحیمنیا و خواهر شقایق فراهانی بازیگران سینما و تلویزیون است.
زندگینامه:
در وبگاه رسمی او آمده: وقتی برای تهیه شناسنامه او که متولد سال ۱۹۸۳ میباشد نام گلشیفته را ارائه کردند اداره مربوطه با این نام مخالفت کرد و بناچار نام شناسنامهای او با نام شناخته شده او تفاوت دارد («رهاورد» نامی است که در شناسنامه او درج شدهاست) گلشیفته فراهانی دانشجوی رشته موسیقی در دانشگاه جامع علمی کاربردی است. بازی در سینما را در سال ۱۳۷۶ با فیلم درخت گلابی به کارگردانی داریوش مهرجویی آغاز کرد.
در فیلمهای درخت گلابی، زمانه، بوتیک، اشک سرما، به نام پدر، میم مثل مادر، گیس بریده و سنتوری به ایفای نقش پرداختهاست. او جوانترین بازیگری است که سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردهاست.[نیازمند منبع] درخت گلابی جایزه بهترین بازیگر نقش اول بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۶ را در سن ۱۴ سالگی برایش به ارمغان آورد. برای فیلم اشک سرما برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن از هشتمین دوره جشن خانه سینما شد و برای فیلم بوتیک جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره بزرگ سه قاره (در نانت فرانسه) را بدست آورد.
یک مشت دروغ آخرین فیلمی است که او در آن به ایفای نقش پرداختهاست. در نخستین پوستر رسمی این فیلم هالیوودی که از سوی کمپانی برادران وارنر منتشر شد، نام گلشیفته فراهانی در فهرست بازیگران فیلم در مقام چهارم و به عنوان نخستین بازیگر زن فیلم به چشم میخورد. لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو و مارک استرانگ، بازیگرانی هستند که نامهایشان پیش از فراهانی در پوستر فیلم قرار دارد.[۲]
ممنوعیت خروج از کشور :
در مرداد سال ۱۳۸۷ به دنبال ایفای نقش در فیلم یک مشت دروغ خبر ممنوع الخروج شدن گلشیفته فراهانی اعلام شد.[۳][۴] و بعد از مدتی خبری مبنی بر سفر او به آمریکا در خبرگزاریها پخش شد.[۵] او در تیزر فیلم مجموعه دروغها در کنار لئوناردو دیکاپریو بدون حجاب دیده میشود [۶][۷]. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که کنترل فیلمها را انجام میدهد اعلام کردهاست که مسئول ممنوع الخروج کردن افراد نیست. البته گل شیفته فراهانی بخاطر بازی در فیلم هالیوودی تذکر دریافت کرده بود. پس از این که شایعههایی مبنی بر پیش آمدن مشکلاتی برای وی در ایران رواج پیدا کرد، ریدلی اسکات کوشش کرده بود با تغییراتی در فیلمنامه شرایطی را بر اساس قوانین ایران رعایت کند تا فیلم مشکلی برای گل شیفته فراهانی ایجاد نکند.[۸]
در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۸ میلادی، گلشیفته فراهانی در مصاحبه با روزنامه آمریکایی دیلی نیوز گفت: «این فیلم برای من دردسرهای زیادی ایجاد کرد. گذرنامه من را توقیف کردند و چندین بار از طرف وزارت اطلاعات بازجویی شدم. نهایتا قاضی دادگاه انقلاب اعلام کرد که باید ابتدا فیلم را ببیند تا نهایتا حکم قضایی را برایم صادر کند».[۹]
مراسم اکران یک مشت دروغ در هالیوود: گلشیفته فراهانی در مراسم اکران فیلم یک مشت دروغ بدون حجاب اسلامی مرسوم در جمهوری اسلامی و با لباسی که دستها، پاها و موی سر او را نپوشانده بود، بر روی فرش قرمز حضور یافت. این حضور موجب واکنشهایی در مجامع مختلف گردید.[۱۰] همچنین ویدئویی از شرکت وی در این مراسم و مصاحبهای با این بازیگر در وبسایت یوتیوب قرار گرفت که هم اکنون قابل بازدید است.[۱۱] این بخش نوشتار نیازمند گسترش است. همکاری گلشیفته فراهانی و محسن نامجو : پس از انتخابات بحث برانگیز خرداد ۱۳۸۸ و انتشار آخ (آلبوم) محسن نامجو گلشیفته فراهانی نیز در تنظیم، نواختن پیانو و همخوانی همکاری نمود.[۱] [۱۲] داوری جشنواره لوکارنو در سال ۲۰۱۰ و در شصت وسومین دوره جشنواره فیلم لوکارنو، گلشیفته فراهانی به عنوان عضو هیئت داوران این جشنواره انتخاب شد.[۱۳]
فیلمشناسی :
سینما :
سال۱۳۷۶:درخت گلابی
سال۱۳۷۹:هفت پرده
سال۱۳۸۰:زمانه
سال۱۳۸۱:دو فرشته ,جایی دیگر
سال۱۳۸۲:بوتیک ,بابا عزیز ,اشک سرما
سال۱۳۸۳:ماهیها عاشق میشوند
سال۱۳۸۵:به نام پدر ,میم مثل مادر ,گیس بریده ,نیوهمانگ ,سنتوری
سال۱۳۸۶:دیوار
سال۱۳۸۷:همیشه پای یک زن در میان است ,مجموعه دروغها ,درباره الی
تئاتر:
سال۱۳۸۲:مریم و مرداویج
سال۱۳۸۳:نرگس سیاه
سال۱۳۸۴:مفتش/در ایران ممنوع شد شد
جایزهها :
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر از بخش بینالملل شانزدهمین جشنواره فیلم فجر. بهترین بازیگر بیست و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازیهای خیره کننده اش در دو فیلم «بوتیک» و «اشک سرما» به انتخاب نویسندگان و منتقدان برنده تندیس زرین هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم «اشک سرما»
گلشیفته فراهانی هم اکنون با بازیگری در یک فیلم فرانسوی و رقص در انجا باعث شده پدرش دچار سکته قلبی شود
وی همچنین با بازی در فیلم جایی دیگر که در ایران ساخته شده نوید این اینده خود را می داد که از ایران خواهد رفت و اینگونه نام ایران را خراب و با یک پسر غربی در یک رختخواب خواهد خوابید
وی با انداختن عکسی نیمه برهنه باعث جنجالهای فراوانی شد که بسیاری از طرفداران خود را از دست داد. این اتفاق به قدری در محافل سیاسی پر سرو صدا بود که بسیاری به وی تهمت فاحشگی زدند.طرفداران حکومت ایران این عکس را همانند پیراهن عثمان بارها بر سر طرفداران آزادی زده و همه این افراد را طرفداران بی بندوباری و فاحشگی خواندند. خود وی هدف از انداختن این عکس را اعتراض به وضیعت زنان ایرانی دانسته بود. اما متاسفانه نتیجه کاملا عکسی داد و باعث شد وجهه ی آزادی خواهان در نزد مردم خراب شود
اکبر عبدی (زاده ۴
شهریور ۱۳۳۹) از بازیگران سینما و تلویزیون ایران میباشد. وی بیشتر در
نقشهای کمدی بازی میکند و فیزیک بدنی خاصی دارد و صورت وی، امکان گریم
شدید و ساختن چهرههای گوناگون، مانند نوجوانان و زنان را به وی میدهد.
اکبر عبدی از هنرجویان مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما بوده است. بازیگری که
طی سه دهه گذشته از حضورش در سینما و تلویزیون ایران آنقدر نقشهای عجیب
ایفا کرده که در گوشه گوشه خاطرات سینما دوستان جایگاهی ویژه دارد. اکبر
عبدی که درست سیسال پیش در چنین روزهایی برای اولین بار حضور در جلوی
دوربین را با مجموعه تلویزیونی «محله بروبیا» تجربه کرد. این روزها پس از
سهدهه با جلوهای دیگر بر سینماها ظاهر شده است. او پس از اینکه تعداد
زیادی از مادران سینمای ایران از جمله جمیله شیخی، حمیده خیرآبادی، نیکو
خردمند و... جهان فانی را وداع گفتند، جایگزین مادران سینمای ایران شده و
اتفاقا از این آزمون نیز سربلند بیرون آمده است. حال نگاهی میکنیم به
عجیبترین نقشهای اکبر سینمای ایران در پایان سومین دهه از عمر
بازیگریاش. اکبر عبدی در جوانی وارد دنیای تصویر شد، اما در بدو حضورش در
سن ۲۵ سالگی در نقش کودکان در مجموعه تلویزیونی «محله بروبیا» ظاهر شد. او
آنقدر در این نقش خوش درخشید که اگر در خاطرات جملگی کودکان و نوجوانان دهه
۶۰ جستوجو کنید، اکبر عبدی را بهخاطر دارند و البته کمتر کسی بهیاد
میآورد که در کنار عبدی بازیگران دیگری همچون، محمود جعفری، حمید جبلی و
حتی آتیلا پسیانی نیز حضور داشتند. البته گواهی دیگری بر این مدعا میتواند
حضور اکبر عبدی در مجموعه سیزده قسمتی «بازهم مدرسهام دیر شد» باشد که از
میان تمامیبازیگران جوان «محله برو بیا» فقط اکبر عبدی توانست به این
مجموعه راه ابد و اتفاقا در همین نقش پسربچه تپل و بازیگوش به مخاطبان
معرفی شد. اما این تمامیحضور اکبر عبدی در نقش کودکان نیست، زیرا او زمانی
که در میانسالی نیز قرار داشت با بازی در فیلم «سفرجادویی» با کارگردانی
ابوالحسن داووی، نقش کودکی و میانسالی اش را بازی کرد. او بارها در نقش
کودکان ظاهر شد و هیچگاه این تصور را در ایفای نقشهایش ایجاد نکرد که او
مردی است در میانسالی و برای همه مخاطبان حضور او در نقش کودکان باور پذیر
بود. درخشش اکبر عبدی از «محله برو بیا» خبر از ظهور کمدین جدیدی میداد که
سینمای تازه پا گرفته، پس از انقلاب اسلامینیازمند آن بود. عبدی خیلی زود
به سینما معرفی شد و در فیلم کمدی «جنجال بزرگ» احمد شاکری به ایفای نقش
پرداخت. اگرچه این فیلم شش سال بعد از ساخت اکران شد، اما استعداد قابل
توجه اکبر عبدی آنچنان در میان سینماگران زمزمه میشد که او تا سال ۶۸ حضور
در چهار فیلم کمدی، «مردی که موش شد»، « ماموریت»، «اجاره نشینها» و
«گراند سینما» را تجربه کرد. او در جملگی نقشهایی که برعهده گرفت آنقدر
درخشان ظاهر شد که به اد آوردن این آثار بدون اکبر عبدی غیرممکن مینماید.
حضور عبدی در فیلمیمانند «اجاره نشینها» در کنار بازیگری همچون عزت الله
انتظامیو کارگردان مولفی همچون داریوش مهرجویی نقطه عطف این دوران برای او
بود و آغازی برای ایفای نقشهایی مهم تر در فیلمهای کارگردانانی با تجربه
تر. این اتفاق با فیلم «مادر» زنده اد علی حاتمیافتاد و اکبر عبدی در نقش
جوانی با بیماری شیزوفرنی آنقدر خوش درخشید که باعث شد سینمای ایران به
داشتن چنین استعدادی ببالد. عبدی پس از این فیلم بسیاری از نقشهای جدی،
کمدی و فانتزی را در سینمای ایران بازی و به ستاره سینمای ایران بدل شد.
این موضوع حتی سبب شد که در فیلم «هنرپیشه» نقش خودش «اکبر عبدی» را نیز
بازی کند. اکبر عبدی در دهه هفتاد با بازی در ۲۵ فیلم سینمایی طی یک دهه و
کار کردن با کارگردانی همچون زنده اد علی حاتمی، داریوش مهرجویی، ناصر
تقوایی، محمدرضا هنرمند، بهروز افخمیو... نقشهای پیچیده ای را بازی کرد
که در جملگی آنها درخشش قابل ملاحظه ای داشت. اما دهه۷۰ اکبر عبدی نیازمند
ارائه نقشی بود که بیش از گذشته تواناییهای او را نشان دهد. نقشی که با
فیلم «آدم برفی» به سراغش آمد و اکبر عبدی توانست با ظاهر شدن در نقش یک زن
و مرد، در این فیلم مهر تاییدی بر کارنامه هنری خود پس از یک دهه بزند. او
در قالب ایفای نقش یک زن آنقدر خوش درخشید که بسیاری از سینماگران را به
تحسین وا داشت، اما بیمهریهایی که به این فیلم در زمان اکران شد؛ باعث
دلسردی عوامل و سازندگان این فیلم شد. اما نقطه اوج استعداد اکبر عبدی با
«آدم برفی» و درست سرآغاز افول کارنامه هنریاش از همین فیلم آغاز شد.
تهران امروز نوشت: او طی دودهه پس از شبحی در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی و
مجموعه تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت که تنها شبحی از اکبر عبدی گذشته را
بههمراه داشت، هرچند نمیتوان به این موضوع اشاره نکرد که در همین آثار
اکبر عبدی توانست لحظههای درخشانی را نیز ثبت کند ولی هرگز به دوران اوج
خود باز نگشت. اما در سرآغاز چهارمین دهه از حضور اکبر عبدی در عرصه
بازیگری، او در نقشی ظاهر شده که میتواند نوید دهنده دوران جدیدی از درخشش
اکبر عبدی در عرصه بازیگری باشد. او این روزها در نقش یک «مادر» در فیلم
«خوابم میآد» ظاهر شده که آنقدر این نقش را قابل پذیرش ایفا کرده، که نوید
این موضوع را میدهد که اکبر عبدی دوباره به سطح اول بازیگری سینما
بازگردد و دوباره نقشهای پیچیده با هنرنمایی حسی این بازیگر در پرده
نقرهای سینما ثبت شود.
اکبر
عبدی در مراسم اختتامیه سی امین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۰ ضمن انتقاد
از روند برگزاری و داوری جشنواره اظهار کرد بایستی برای بازی در فیلم ای
ایران جایزه سیمرغ بلورین دریافت می کردم عبدی همچنین در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۳
به عنوان میهمان در برنامه پارک ملت حضور یافت و گله هایی از دستمزد حاصل
از بازی اش در فیلم سینمایی اخراجیها کرد.وی در این برنامه محمد رضا شریفی
نیا را پول دوست خواند.
نام اصلی : اکبر عبدی آقاباقر
زمینه فعالیت : بازیگر سینما و تلویزیون
تاریخ تولد : ۴ شهریور ۱۳۳۹
محل تولد : اردبیل
نام فرزندان: المیرا عبدی
مدرک تحصیلی : دیپلم
افتخارات : سیمرغ بلورین جشنواره فجر در سالهای 1378 و 1390
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد!
آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو
جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه
و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای
سرشون رو به بقیه میفروشن .
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند وبهشت به
همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به
شیطان بزن تا بفهمی درد سرواقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در
آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه
آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و
آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!!
جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!!
گله میکرد ز مجنون لیلی
که شده رابطهمان ایمیلی
حیف از آن رابطهی انسانی
که چنین شد که خودت میدانی
عشق وقتی بشود داتکامی
حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را
برده یا داتنت و داتارگ تو را
بهرت ایمیل زدم پیشترک
جای سابجکت نوشتم: به درک
به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخورم از این ایمیلم
که به این رابطه هم بیمیلم
مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باشد و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد
خسته از Font و ز Format شدهام
دلخور از گردالی @ (ات) شدهام
کرد ریپلای به لیلی مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی
نامهای پست نمودم بهرت
به امیدی که سرآید قهرت
بیوگرافی جواد خیابانی
نام : جواد
نام خانوادگی : خیابانی
استعداد ها :
- قابلیت تشخیص خستگی بازیکن از روی ساق پای آنها
- گزارش همزمان ۱۰ مسابقه فوتبال،
- پیشگویی اینکه هر تیمی که ببازه یعنی اینکه بازی را باخته و هر تیمی که ببره یعنی بازی را بُرده
- گزارش کامل یک مسابقه در ۵ ثانیه : اسپانیا یه گل زده، داوید ویا هم زده، خیلی قشنگم زده، ۵ دقیقه پیشم زده!
- قابلیت گفتگو با بازیکن از فاصله ۱۰۰۰ متری…به عنوان مثال :
گگللللللللللل … نه … نه … نهههههه! گل نبووود! … کریم عصبانی نشو… کریم نبایداین کارا رو بکنی! …. داور می خواد کارت بده…نه داور کارت نده!/ «ابتدای بازی ایران و کره شمالی»
افتخارات :
پیدا کردن بازیکنان مخفی شده : سرزن های لیورپول کوشن؟ آها یکیشون رو دیدم!
گزارش راز بقا : گنارو گاتوسو مثل یک پلنگ زخمی که شکارش از دستش فرار کرده دنبال توپ می دوه و دل پیرو هم می دونه اگه تو چنگ این پلنگ زخمی بیفته کاری ازش برنمیاد/«بازی میلان و یوونتوس چند سال پیش»
خدایی از این یکی نمیشه گذشت:
بواتنگ، نه ببخشید آلابا، شایدم گوستاوو بود که مرتکب پنالتی شد به هر حال یکی اونجا پنالتی کرد/ «بازی دورتمند – بایرن
اینم الان گفت : در این لحظه , در این بازی , در این ورزشگاه و در این منطقه توپ رو به بیرون میزنه
تو سربازی که بودم مرخصی بهم ندادن
منم که عاشق پیشه، دلم برای نامزدم لک زده بود.
دوام نمیاوردم تو پادگان
یکی دو بار هم رفتم بهداری خودم رو زدم به مریضی که اعزامم کنن به بیمارستان شهر
نامردا نکردن
یکی از بچه ها بهم گفت من رفتم اونجا گفتم سوزاک دارم،اعزامم کردن.
تو هم همینو بگو
ما هم رفتیم گفتیم
کلی سوال پیچم کرد
آخر سر تو نسخه نوشت دو تا آمپول
یکی سمت چپ یکی سمت راست
گفت برو از داروخونه بگیر
رفتم
دارو خونه گفت نداریم
برگشتم اتاق دکتره
گفتم میگه نداریم چاره ای نداریم حتما باید برم شهر تحت درمان
گفت نه تا برسی شهر ایدز گرفتی بدبخت
شیش تا پنسیلین نوشت
من اومدم فرار کنم از بهداری
پریدن سه چهار تا سرباز گرفتنم
دکتره گفت خاک بر سر
میدونی چه مرض خطرناکی گرفتی احمق
میخوای بری که ایدز بگیری
همه رو آلوده کنی …
خلاصه چهار چلنگ ما رو گرفتن بردن تو اتاق تزریقات
سه تا پنسیلین ۱۲۰۰۰۰۰۰۰ زدن اینور
سه تا یک میلیون و دویست هم زدن اونور
اعزاممم نکرد بی شرف
ده روز میلنگیدم
داشتم ماشین رو دنده عقب میآوردم تو حیاط
مامانم اومده فرمون میده…. بیا…. بیا…. بیا…. بیا …. نیا !! لوله آب شیکست!
الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه
از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتراز شما بیکار میشینه !
روانشناسی رانندگی :
اینایی که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن ۴۵ دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون ولی این کمربند رو نبندن
کلا آدمای صبورین !
دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی
دعواشون میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه ، فرداشم زنه میره آزمایشگاه
میگن بارداری!!!!
به این روش میگن گرده افشانی کردن!!!
ادامه مطلب ...
فال ازدواج برای دختران مجرد
فروردین : انتظار به پایان رسید و بعد از سالها انتطار و فراز و نشیب و غم و غصه و اشک و نا امیدی، به زودی ازدواج می کنی و به خانه بخت می روی، اما شب عروسی هنگام صرف شام برق می رود و داماد فرار می کند.
اردیبهشت: کسی در این دنیا هست که هر لحظه به تو فکر می کند و بی تو زنده نیست و نفس نمی کشد و قلبش نمی زند و اگر با او تماس نگیری، به کما می رود.او به زودی به خواستگاریت میاید و تو را با اسب سفید به قصر خوشبختی ها می برد.
خرداد : امروز دوست مامانت بعد از سالها زنگ می زنه خونه شما و با مامانت حرف می زنه و تورو واسه پسرش خواستگاری می کنه . البته تا سه سال دیگه نمی تونید ازدواج کنید چون پسره زندانه و سه سال از حبسش مونده.
تیر: تو با هر کسی که ازدواج کنی یکسال نشده پست می دن و باز برمی گردی خونه بابات.
مرداد : تا ۴۳ روز دیگه ازدواج می کنی با پسر مورد علاقه ات و تا ۳۴۲ روز دیگه بچه دار میشین پسره اسمشو می زارین بهرام بعد از ۷۴۰ روز دیگه بچه دومت بدنیا میاد که اونم پسره اسمش می زارین شهرام و ….
شهریور : هر خواستگاری که واست میاد بعلت نامعلومی بعد از سه روز ناپدید میشه و دیگه خبری ازش نمیشه.
مهر : تا یکسال دیگه ازدواج می کنی اما شوهرت معتاد ازآب در میاد و طلاق میگیری بعد از یکسال باز ازدواج می کنی اما اون یکی هم معتاد در میاد و باز طلاق دوباره یکسال صبر می کنی و باز ازدواج می کنی در ازدواج سوم موفق میشی و پسر یک کارخونه دار میلیاردر و فوق العاده زیبا تو رو میگیره و کلی خوشبخت میشی.
آبان :پسری که همیشه در دانشگاه از تو جزوه می گیرد، هیچ فکری در کله اش ندارد و فقط عادت کرده از تو کمک بگیرد، نه قیافه داری، نه اخلاق. چرا این جوری فکر می کنی که باید در دوران دانشگاه ازدواج کنی؟ خلاصه بگم تا آخر عمر واست خواستگار نمیاد الکی منتظر نباش.
آذر:دوتا خواستگار سمج تا ۲ ماه آینده میان خواستگاریت که هر دو دیوانه وار عاشقتن و وقتی می فهمن یک خواستگار دیگه داری با هم دعواشون میشه (دعوای عشقی) و هر دو با ضربات چاقو به قلب هم می زنن و هر دو می میرن. و تو تا آخر عمرت می مونی خونه بابات!
دی: به زودی با نویسنده محبوبت آشنا می شوی و از تو خواستگاری می کند. اما چند ماه بعد با بهانه های مختلف از ازدواج با تو منصرف می شود. تو دلیل این عمل او را نمی فهمی، اما به زودی متوجه می شوی رمانی از او منتشر شده که شخصیت های آن بسیار شبته تو و پدر و مادر و خواهر و برادر و فامیلهایت هستند و در مقدمه کتاب هم توضیح داده که برای دستیابی به این داستان واقعی، مجبور شده به دختری زشت پیشنهاد ازدواج بدهد.
بهمن : امروز همه از این که به زودی ازدواج می کنی خوشحال هستند، چون از دست غرغرهایت راحت می شوند و از این به بعد شوهر بیچاره ات است که باید تو را تحمل کند.
اسفند : عید نوروز بعدی عروسیته و با اونی که سالها منتظرش بودی ازدواج می کنی واسه ماه عسل، با کشتی شخصی داماد میرین به یک ویلا توی یک جزیره زیبا در اسپانیا! اما کشتی وسط راه میخوره به کوه یخ و غرق میشه! شوهرت تو رو سوار یه تخته میکنه و چون اون تخته تحمل وزن دوتاتون رو نداشته ، تخته رو ول میکنه و تو آب یخ میزنه و میمیره !تو هم برمیگردی خونه بابات و تا آخر عمر شوهر گیرت نمیاد!
هروقت رفتین دکتر ازتون پرسید “اینجا درد میکنه؟” بهش دروغ بگین ! چون دقیقا همونجا رو فشار میده پدسّگ !
جواد خیابانی از نیروی انتظامی عاجزانه درخواست کرد که از این به بعد اگه فاحشه گرفتن نگن زن خیابانی !
عشق احساس شگفت انگیزیست درگیرش که شدی..یک گوسفند گربه صفت رو صدا میزنی جوجو !