تهدیگه طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند
شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه
سربازه اومده مقابل دبیرستان دخترونه کشیک بده مزاحمت ایجاد نشه ، خودش چشمک میزنه به ملت ، سرباز هم نشدیم
شریعتی صبح تا شب سیگار میکشید همه میگفتن: بابا از فکرشههه ،
شریعتییییییی ، از روشنفکریشهههههه ، حالا میری مغازه کبریت واسه خونه بخری
همه میگن سیگاری بدبخت ، شریعتی هم نشدیم لاقل هر کار میکنیم بگن این
میفهمه چیکار میکنه
به استاد میگم
استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگههههههههه ، یک نگاه
عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم ،
استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم
دختره تو مترو چنااااااااااااان با ناز داشت بستنی میخورد که بستنیه از
خوشحالی داشت آب میشد ، بستنی هم نشیدم لااقل یه دختر بخورتمون
مامور راهنمایی رانندگی هم نشدیم موقع امتحان گرفتن از زنا کلی بخندیم
جدیدترین خبر که: نیکبخت واحدی رو تو پارتی باز گرفتن ، نیکبخت واحدی هم نشدیم که لاقل هفته ای 8 روز بریم پارتی
از مربی بدنسازی پرسیدم: با کدوم دستگاه بیشتر کار کنم تا دخترها عاشق
هیکلم بشن ؟ مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن ، دستگاه خود پرداز
هم نشدیم
کارمند مزمز هم نشدیم ، بشینیم فوتبال نگاه کنیم ، تخمه بشکنیم
راننده تاکسی به دختره میگه قابل نداره عزیز برو این ماه مهمون من باش ،
صد ساعت وامیسه تعارف میکنه ، نوبت ما که میرسه با اخم میگه بپا در و محکم
نزنی ، صد تومن هم اضافه میگیره میگه بنزین گرون شده ، دخترم نشدیم
مجانی بریم اینور اونور
رفتم از دختره جزوه بگیرم کپی کنم تا دم در انتشارات چنان جزوه رو محکم
تو بغلش گرفته بود و با ناز راه میرفت که به جزوه و کلاسور حسودیم شد ،
کلاسورم نشدیم یکی دو دستی بچسبه ولمو نکنه
به سلامتی “کافری” که همه را به کیش خود پندارد ، نه “مومنی” که خود را از همه برتر می بیند ، کافر هم نشدیم
کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کلمون بکشن