داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

چه آرزویی داری

یک بنده خدایی ، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد.
نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت: - خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟ ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى درگرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده محبوب من؟مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت: - اى خداى کریم! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !! از جانب خداى متعال ندا آمد که:- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا برآورده کنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است؟ هیچ میدانى که باید ته اقیانوس آرام را آسفالت کنم ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود؟ من همه اینها را مى توانم انجام بدهم، اما آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى؟ مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت:- اى خداى من ! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن بفهمانى که زنان چرا مى گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟صدایی از جانب باریتعالى آمد که: اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى، دو بانده باشد یا چهار بانده ؟؟!!

نظرات 10 + ارسال نظر
حوا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:13

اگه یه مرد از احساسات درونی یه زن باخبر میشد..اون وقت نه مردی بود نه زنی..بذار یه جور دیگه بگم درواقع نه احساسات زنانه وجودداشت نه مردانه..اگرم بودن دیگه هیچ کس عاشق نمیشدوونه عاشقی وجودداشت نه معشوقی..
اصلا به نظرمن دخترا و پسرا برا اینکه از احساسات هم باخبربشن عاشق همدیگرمیشن..

احسنتم....عجب نطقی فرمودین

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:41

الآن اینی رو که گفتین بذارم به پای تعریف یا مسخره کردن؟؟

من هیچ وقت کسیو مسخره نمیکنم

الهام چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:28

سلام تبریک تبریک که دوباره قالب روعوض کردین خیلی عالیه موفق باشین

ممنون......

شقایق چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:45 http://avaonava.blogfa.com

آقا آرش راست میگه حرفت خیلی خوب بود حواجون
مسخره نمیکنه فقط گاهی آمپر شوخیش زیادی میره بالا

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:48

خودم میدونم حرفم درست بود..
واقعنی توی تمام عمرت هیچ کس رو مسخره نکردی؟؟
راستی حرفت رو گذاشتم به پای تعریف..

نمیدونم شاید...
ولی واقعیت اینه که من از مسخره کردن بدم میاد

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:54

حالا کی از مسخره کردن خوشش میاد؟؟هاااااااااااااااااااا..

ممکنه کسی خوشش بیاد
نمیشه همرو شناخت که...آدما مختلفن

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:21

بله مختلفن..اما این نوع مختلفا از نوع آدمای بد روی زمینه..
اصلا اگه یه آدمی اومده روی زمین که ملت رو مسخره کنه از روی زمین محو بشه بهتره..زندگی مسخره بازی نیستش که آدمه بخواد بازیچه دست ودش قراربده..رندگی یه حقیقت بزرگه که همه ما باید اون رو بپذیریم..اونم با روی خوش..نه با مسخره بازی..

آفرین..دقیقا

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:27

بله..میدونستم..لازم به تایید حرفم نبود..

بله

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:35

من کلا این مدل حواییمه..تا به یه حرفی ایمان نیارم به زبون نمیارمش..اگرم یه حرفی رو بگم بع کسی تایدش کنه همین جری که دیدی جوابش رو میدم..

مگه من چی گفتم که الان اینو گفتی

حوا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:51

میگم هوا خیلی خوبه نه؟؟اینجا که دوباره سرد شده..

خــــــــــــــــیلیـــــــــــــــــ سرد شده..بله...بله
من رفتم بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد