داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

داتکام

کمی لبخند لطفا!!!!!

خاتمی:یک مدیر بنده دزدی نکرد/وقتی نمی گذارند،آمدن معنی ندارد



جمعی از جوانان، فعالان سیاسی و نخبگان گرگان و سایر شهرهای استان گلستان با سید محمد خاتمی دیدار و دغدغه های خود را پیرامون مسائل روز و انتخابات پیش رو مطرح کردند








به اداوه ی مطلب بروید...

به گزارش سرویس سیاسی «انتخاب» ؛ خاتمی در این دیدار گفت: حق هر شهروند است که محروم نباشد و وظیفه حکومت است که بیاید و رفع محرومیت کند در جامعه. حق همه افراد است که زندگی مناسبی در جامعه داشته باشند و از امنیت برخوردار باشند و زندگی آبرومند داشته باشند وظیفه دولت است که زمینه همه این ها را فراهم بکند هم فقر معنوی و هم مادی ظلم است اگر در جامعه باشد باید از بین برود و مهترین حق این است که هر شهروند نظام جمهوری اسلامی ارباب حکومت است نه حکومت ارباب او و این حق باید تامین شود.

متن کامل سخنان رئیس جمهوری سابق ایران را در ادامه بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

برای من موجب کمال خوشبختی است که در جمع عزیزانی هستم که از استانی آمده اند که یکی از کانون های تمدن ایرانی – اسلامی ما در گذشته بوده و امروز هم جایگاه والایی در عرصه حیات اجتماعی و معنوی دارد و انشالله آن طور که شایسته است برنامه هایی وجود داشته باشد که این استان بتواند نقش ممتاز خودش را در عرصه اقتصادی کشور هم عمل کند. چون استعداد هایی که در استان هست فوق العاده است.

البته به یک معنا استان های شمالی ما،مازندران،گیلان،گلستان محرومیت های توام با مظلومیت هم داشته اند چون تلقی این بوده که مناطق سرسبز و برخوردار هستند و واقعا کمتر به توسعه همه جانبه آن ها توجه شده، ظاهر زیبای آن ها سبب شده است به مشکلات بنیادی این 3 استان کمتر رسیده بشود.

هیچ کس باور نمی کند که یکی از مشکلاتی که این استان ها دارند مشکل آب است. با این بارندگی و کنار دریا بودن و... کمتر به ذهن می آید که کمبود آب از جمله مشکلات است یا نحوه بهره برداری از اراضی کشاورزی و نیز محرومیت هایی که برای توسعه صنعت در آنجا وجود داشت که البته اصل حرف به یک معنا درست است نباید اکوسیستم آنجا و نیز وضعیت خاص کشاورزی آنجا بهم بخورد و لی این بدان معنا نیست که با حذف صنعت از آنجا زمینه توسعه سریع آنجا فراهم نیاید.

به هر حال محرومیت ها بوده است و مردم هم با کمال بزرگواری آن ها را تحمل کرده اند، گرچه در هر دولتی کارهایی برای آنجا شده حالا من این دولت را خیلی خبر ندارم در دوره ما مهمترین مساله ای که مورد نظر بود، تغییر دیدگاه بود در مورد این 3 استان که حقیقتاً از نظر معنوی بی همتا هستند در حفظ ارزشها و مفاهیم و معانی که در تاریخ اسلامی – ایرانی ما وجود دارد.

گلستان جایگاه خودش را دارد و خوشحالم که در جمع شما هستم.

این جلسه مصادف شده با شهادت امام باقر(ع) که ایشان و فرزند بزرگوارشان امام صادق (ع) در بسط و تعمیق معارف اسلامی (فقط نگوئیم شیعی) واقعا نقش ممتازی داشتند به خاطر قرار گرفتنشان در موقعیت تاریخی لولائی، یعنی وقتی جامعه اسلامی از یک مرحله که دوران بنی امیه است دارد می گذرد و وارد مرحله دیگری می شود طبعا در این دوره ها فضائی ایجاد می شود برای کارهای اساسی، خصوصاً در حوزه اندیشه و من همین جا عرض کنم امام باقر (ع) و بخصوص امام صادق (ع) علاوه بر جایگاه والایی که نزد شیعیان دارند، مورد احترام و توجه اهل تسنن بوده اند بخصوص اهل تسنن ایران. حتما می دانید که امامان اهل تسنن به جرم علاقه مندی و طرفداری از اهل بیت دچار مشکل شده اند، زندان رفته اند شلاق خورده اند.

می خواهم به این نکته اشاره کنم که همواره شیعه و سنی در کنار هم بوده اند بخصوص در این دوران ، باید در کل جهان اسلام و منطقه این وحدت را تبلیغ بکنیم و کاری که سبب شود جدایی احساس شود یا دشمنان از آن سوء استفاده کنند از آن بپرهیزیم.

ممکن است در ایران مشکلاتی در این زمینه باشد، ولی واقعا استان گلستان خود یک نمونه است که چطور می توان در کنار هم و با هم بود.

برای شیعیان و قاطبه مسلمانان اعم از شیعه و سنی در پایگاه و مقام علمی و معرفتی امامان هیچ تردیدی نیست. آنها یکی از منابع اصلی فکر،فقه ومعرفت اسلامی به معنای عام کلمه بودند.

درهمین مساله اگر کار بکنیم می توانیم زمینه های وحدت عملی را در دنیای اسلام تقویت بکنیم.

در این جا سؤالی را مطرح می کنم که چرا هم در اهل تسنن و هم در اهل تشیع بیشترین توجه به فقه شد؟ چرا فقه را که در اصل یک آگاهی عمومی و وسیع و عمیق نسبت به همه مسائل است خلاصه شد در استنباط احکام فرعی شرعی یا بیان آن احکام؟و چرا فقه به معنی خاص کلمه که بسیار هم مهم است در صدر نشست و قدر دید و اهتمام به سایر رشته ها ی معارف اسلامی اعتقادی یا اخلاقی و حتی مسائل عام سیاسی اجتماعی کمتر بود. در اینجا از چرایی این امر صحبت نمی کنم. ولی خلاصه شدن دین اسلام به بیان احکام فرعی شرعی امر نامطلوب و ناتمام بود.

در حالی که معارف اسلام همه آفاق و حوزه های فکری، عملی، اخلاقی، سیاسی و... را در بر می گیرد و تفقه در دین توغل و غوررسی در همه این زمینه ها است،

اگر به قرآن رجوع کنیم محور کار یکی توحید است که خیلی روی آن تاکید شده یکی معاد است که زندگی پس از مرگ است و و در میانه این مبداء و مقصد نبوت خیلی مهم است و نبوت پل میان این دو سررشته ازلی و ابدی است و دین راهنمای سالکی که باید این مسیر را بپیماید. در این مسیر خیلی روی عدل تاکید اساسی شده است. گویی توحید و نبوت دو سر یک بستری هستند که عبارت است از زندگی انسان در طول تاریخ و این زندگی مطلوب بر اساس عدل باید استوار باشد.

اولا این عدالت چیست؟

می خواهم در این بحثم به مشکلی برسم که ما امروز داریم که حرف ما کجاست؟ وقتی می گوییم اصلاح طلبیم چه می خواهیم بگوییم؟ دعوایمان سر این است که وزیرانمان اصلاح طلب نیستند، وکیل هایمان اصلاح طلب نیستند، سخت گیری برای اصلاح طلبان می شود اگر بخواهند کار اقتصادی بکنند یک کار فرهنگی بکنند؟ البته اینها مسائل مهمی است.

چرا باید یک نفر به جرم اصلاح طلبی تسویه شود، محکوم شود، مورد بی احترامی قرار بگیرد؟ ولی حرف های ما اساسی تر از اینهاست تا نقطه تفاوتی که وجود دارد را مشخص کنیم.

عدل یعنی چه؟

دیگری مساله اخلاق است که خیلی در ادیان الهی به اخلاق توجه شده است.

احکام عدل و اخلاقی کجای جامعه اسلامی ما و فقه ما قرار دارد؟

اولا عدالت چیست؟

عقل سالم بشری عدل را می پسندد و ظلم را نمی پسندد.

آیا فقه ما را بی نیاز از اخلاق و عدالت می کند یا اینکه نه، خود فقه هم باید اخلاقی و عادلانه باشد.

مرحوم شهید مطهری مطلبی درباره عدل دارد که من آن را بسط داده ام در مورد اخلاق. ایشان می فرماید عدالت در سلسله علل احکام اسلامی قرار دارد یعنی وقتی یک مجتهد می خواهد حکم بدهد همچنان که می رود سند و دلالت حدیث را می بیند یا به ظاهر کتاب و سنت استناد می کند و رعایت می کند این را هم باید متوجه باشد که آن چه از متن در می یابد و آنچه استنباط می کند مطابق عدل هست یا نه یعنی باید حکم اسلامی عادلانه باشد.

خود عدل مبنا است فقیه باید بداند که این حکمی که می دهد عادلانه هست یا نه؟

مصادیق عدل در طول زمان تغییر می کند. اخلاق هم همین طور است.

من عرض می کنم که آیا این حکمی که داده می شود اخلاقی هست یا نه؟ یعنی اخلاق که تتمیم مکارم آن هدف بعثت پیامبر اکرم است، در سلسله علل احکام قرار می گیرد.

و نیز اصلاحات می گوید اجتهادی که زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در آن هستند (که امام هم فرمودند) باید رعایت شود اگر نشود یا نشد باید اصلاح شود به آن سو برود.

ملاک عدل چیست؟

همین حرف عام بدیهی که مورد توجه همه هست، در مورد عدل توجه کنیم: "اعطا کل ذیحق حقه – و دادن حق هر ذی حقی" صحبت این است که حق کجاست؟

بنده که به اسلام و انقلاب اسلامی و حتی قانون اساسی رجوع می کنم حقوق فقط حقوق اقتصادی نیست البته که حقوق اقتصادی هم مهم است جامعه عادل جامعه ای است که در آن فقر و ناامیدی در زندگی نباید باشد اما علاوه بر آن انسان در این جامعه صاحب کرامت هم هست خداوند او را آزاد آفریده است او حاکم بر سرنوشت خودش هم هست و عدل، رعایت همه این ها است اینجا دو دیدگاه پیدا می شود؟ یکی می گوید اصلا انسان جای خدا را تنگ می کند باید توی سر او زد و محدودش کرد باید به او از هر جهت فشار وارد کرد تا جای خدا باز شود در حالیکه ما می گوئیم همین خدا این انسان را آزاد و اندیشمند و صاحب کرامت آفریده و خواسته است.

مگر در قانون اساسی ما اصل طلائی 56 نیامده که حاکم مطلق بر آسمان و زمان همه چیز خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم گردانیده است و هیچ کس نمی تواند این حق را از او بگیرد اگر این طور است آزادی به معنی واقعی کلمه عین عدل است.

محدود کردن آزادی های اساسی (نه آزادی به معنی ولنگاری و آنهایی که ضد اخلاق و ضد مسلم شرع است) خلاف است. من می خواهم نماینده ام و شغلم را خودم انتخاب کنم. و نیز حکومت موظف است امکاناتی که به دستش سپرده اند را به صورت مساوی و عادلانه در اختیار تک تک افراد بگذارد.

حق هر شهروند است که محروم نباشد و وظیفه حکومت است که بیاید و رفع محرومیت کند در جامعه. حق همه افراد است که زندگی مناسبی در جامعه داشته باشند و از امنیت برخوردار باشند و زندگی آبرومند داشته باشند وظیفه دولت است که زمینه همه این ها را فراهم بکند هم فقر معنوی و هم مادی ظلم است اگر در جامعه باشد باید از بین برود و مهترین حق این است که هر شهروند نظام جمهوری اسلامی ارباب حکومت است نه حکومت ارباب او و این حق باید تامین شود.

اینکه اینقدر روی انتخابات آزاد و کانالیزه نشده صحبت می شود با توجه به همین دیدگاه است. ممکن است اصلا تقلبی هم نباشد، ولی انتخابات طوری کانالیزه شود که بخش قابل توجهی از جامعه نتواند نظرش را ابراز کند و همه جریانات کاندیدا نداشته باشند یا در معرفی و دفاع از نامزدها و برنامه های خود آزاد نباشند. این تقلب نیست ولی محدود کردن حق انسانهاست.

اینها حرف های اصلاح طلبان است می گویند اسلامی که در انقلاب ما بود، اسلامی که امام گفت این اسلام می تواند نجات دهد و نه اسلامی که می گوید مردم هیچ حقی ندارند رای مردم تشریفاتی است و بسط ید یعنی داشتن قوه نظامی امنیتی قضائی در جامعه. ما می گوئیم در اسلامی که ما می گوییم بسط ید یعنی رضایت مردم.

معتقدم جریانی در جامعه وجود دارد سعی هم می کند که همه امکانات را هم بدست بگیرد وگفتمان غالب شود که اینها را قبول ندارد ببینید اختلاف کجاست؟ حالا هم می گوئیم انتخابات درست و با رعایت حقوقی که همه دارند باشد، هر کسی می خواهد بیاید و هر چه مردم رای دادند همه آن را می پذیرند.

انتخابات مطلوب ضوابط خاص خود را دارد. در تعیین صلاحیت ها بدون جهت گیری خاص، در برگزاری درست انتخابات، در عدم دخالت تشکیلاتی که حق دخالت در انتخابات و حتی سیاست را ندارد، تشکیلاتی که قدرت دارند ولی مسئولیت ندارند و می توانند جهت را عوض کنند اینها نباشد چنین انتخاباتی مصداق عدالت است.

باید زمینه ای برای اعمال حق مردم فراهم آید و راه برون رفت از مشکلات هم همین است اگر مردم بااشتیاق باشند و در صحنه بودند خیلی از مشکلات حل می شود تعارف که نداریم مردم باید با دلشان بیایند باید اعتماد داشته باشند امید به آینده داشته باشند باید احساس کنند برایشان خدمت می شود آن وقت اشتیاق و حضور مشتاقانه هم خواهد بود و مملکت آسیب نمی بیند.

اگر واقعا شرایط فراهم شد که مردم با اشتیاق بیایند اولا زمینه ای برای تهدیدهای عظیم و دشمنی های که می شود و خطراتی که هست از میان می رود یا اثر تهدید کم می شود اگر عاقلانه رفتار شود و منافع کل کشور در نظر گرفته شود تهدیدها رفع یا کم می شود. نمی خواهم بگویم در مدیریت سوء نیت بوده می گویم عمل عمل غلطی بوده. در سیاست خارجی و سیاست اقتصادی و اجتماعی و...

اگر 600 میلیارد دلار را درست مصرف می کردیم وارداتمان زیادتر نمی شد اتکاء بودجه مان به نفت بیشتر نمی شد امروز وقتی نفت ما را هدف قرار می دهند برای اینکه منبع در آمدی ما را بزنند و نیز مبادلات ما را که روز به روز به واردات وابسته تر شده ایم. معلوم است این تحریم در این وضعیت اثر مخرب تری دارد.

دشمن خارجی قطعا هست و هر کاری هم بتواند می کند وکرده است ولی مردم می گویند با تدبیر و عقلانیت می شد جلوی برخی از آنها را گرفت. می شد تهدیدها را کم اثر تر کرد.

اصلاحات یعنی عقلانیت درست ،نیت خوب کافی نیست باید عقلانیت باشد و بعد اتکاء به مردم و در نتیجه اعتماد متقابل که جلو پدید آمدن مشکلات را می گیرد و اگر پدید آمد آن را به هزینه کمتر حل می کند.

البته بی اعتمادی میان مردم و حکومت و میان مردم با یکدیگر یک مصیبت است، ولی آن چه خطرناک تر است احساس ناامنی و بی اعتمادی است که اگر پدید آمد حتی اگر امنیت هم باشد مشکل ایجاد می کند.

بخش قابل توجهی از مردم امروز گلایه دارند باید آنها را رفع کرد. بارها گفته ام گذشته را می توان ندید ولی باید آینده را درست دید. باید بتوانیم انتخابات آزاد با حضور همه قشرها داشته باشیم و برگزار کنیم. برای برگزاری این انتخابات باید چیزهایی فراهم شود تداوم وضع فعلی نامطلوب است. وقتی همه راهها را بسته اند چگونه بخش هایی که راه را بر آن بسته اند می توانند شرکت کنند؟ وقتی نمی گذارند بیایید آمدن معنی ندارد.

امیدوارم وضع به گونه ای باشد که همه با اطمینان خاطر و اشتیاق بتوانند در انتخابات که عرصه مهم سرنوشت است حضور و شرکت داشته باشند. متأسفم که بگویم نشانه ای از پدیدآمدن این وضع را نمی بینم.

ما اصول و آرمان ها و شعارهایمان را کنار نمی گذاریم چون به آن اعتقاد داریم و راه بهبود اوضاع کشور و وضع و حال مردم را آن ها می دانیم و در برابر خدا و خلق خدا هم مسؤول هستیم. البته تأمین مصلحت کشور و مردم و گذر از بحران و هوشیاری در برابر تهدیدات بیگانه و رفتن به سوی انسجام هم از محورهای مورد اعتقاد و عمل ما است.

اصلاحات اصل نظام و قانون اساسی را قبول دارد بر حفظ تمامیت ارضی کشور پا می فشارد با براندازی هم مخالف است و در عین حال حق، حرمت، کرامت و آزادی مردم و شهروندان را هم پاس می دارد و معتقد است که عقلانیت و تدبیر صحیح هم برای اداره کشور لازم است.

نباید به خاطر بعضی رفتارها و سیاست ها کاری کنیم جوانان ما از اسلام زده شوند.

بعد از دولت بنده تا سطوح چهارم و پنجم برای دوستان ما پرونده سازی کردند وزرا و استاانداران به کنار یک مورد بیایند بگویند چه شد؟ الحمدالله یک مدیر عالی و عادی بنده دزدی و سوء استفاده نکرد اما امروز صحبت از دزدی های چند میلیاردی می شود،آزادی های اساسی خود عامل مهم جلوگیری از فساد است. و مهمترین فساد فساد قدرت است که تحت کنترل و نظارت نباشد.

آزادی بیان، اندیشه، نقد، حضور در عرصه انتخابات آزاد و رأی و... حرف هایی است که ما می زنیم و می خواهیم و راه عبور از مشکلات هم همین است.

واقعا دلم برای نظام و انقلاب و جامعه می سوزد ان شاء الله خدا کمک کند آرمان هایی که انقلاب ما داشت خواست هایی که مردم داشتند و دارند برآورده شود.

ما فضائی می خواهیم که بتوانیم حرف بزنیم و صحبت کنیم.

باران برای این بود که بحث کنیم و صحبت و حتی راه حل ها یی که داریم به حکومت عرضه بداریم حالا باران هم دیگر ابری ندارد که ببارد ثانیا همین فعالیت نزدیک به صفرش هم چندان مطلوب مسؤولان نیست. می خواستیم بخش رسمی پژوهشی داشته باشیم برای تفکر و تربیت نیرو که به ما اجازه ندادند و بسیاری از احزاب رسماً یا عملاً ممنوع شدند. تشکل های مستقل تعطیل یا با محدودیت مواجه شده اند. و بخش قابل توجهی از نیروهای کارآمد و امتحان داده هم در بند هستند.

حکومت بیاید این فضا را عوض کند بعد هرکسی خواست حکومت کند واقعا برای ما مهم نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد